تولد دوباره

    از همان سرآغاز نوجوانیم تاکنون، بارها و بارها شنیده و خوانده بودم که مراسم و مناسک حج مجموعه‌ای از یک دوره فشرده تعلیمات و معارف اسلامی و نیز نمادی از حشر و نشر مسلمانان در روز قیامت است، به ویژه وقوف در صحرای عرفات و روز عرفه که یادآور و مجسم کننده صحرای محشر می باشد .. اما همه آن شنیده‌ها و درس آموزیها کجا و توفیق یافتن زائر برای حضور در کنگره جهانی  حج کجا؟ نقل و حرف و حدیث راویان و دیگران کجا و پای نهادن در مسیر این سفر عشق کجا؟ لذت بردن از خاطرات حاجیان بازآمده از سفر حج کجا و تجربه شخصی خود زائر بیت‌الله الحرام کجا؟ آری فرسنگها راه تفاوت است میان تجربه شنیداری و تجربه شخصی .. بدینسان، داستان من از همینجا آغاز می شود. در واقع من همین احساس شخصی را از همان دقایق آغازین سفرم به بیت‌الله الحرام در حج تمتع سال 1384 تجربه نمودم.

    فرودگاه مهرآباد بسیار شلوغ و ازدحام جمعیت بسیار چشمگیر بود. من نیز همانند دیگر زائران، با همسر و فرزندانم وداع نمودم. این نخستین باری بود که قرار شد من یک چنین سفر درازدامنی را در زندگیم تجربه نمایم. 

    صداهای آشنا کم کم ضعیفتر می شد و تنها حرکات دست مشایعت کنندگان کورسویی از آشناییها را جلوه‌گر می ساخت. سپس رفته رفته همه آن صداهای آشنا نیز به خاموشی گرایید. در این هنگام، تصویر مبهمی از نزدیکان و بستگان و مشایعت کنندگان بر اندوه جدایی مرهمی می نهاد. سرانجام با عبور از گذرگاه زائران و و دور شدن از مشایعت کنندگان همه آن تصاویر و اشباح به یکباره از برابر دیدگانم محو شد و سکوت غمباری بر دلم حکمفرما گشت. احساس من در آن لحظات، احساس بیمار مشرف به موت بود؛ بیماری که بستگان و آشنایانش بر گرد او حلقه زده‌اند و او باید برود و این جهان مادی را با تمام وسوسه‌هایش ترک کند و در مسیری  گام نهد که تنها اعمال صالح و نیکوکاریها و فداکاریهایش چراغ راهش خواهند بود. القصه، تمام این افکار و احساسات و تخیلها چونان گردبادی ناگهانی زندگیم را متلاطم کرد و زورق احساساتم را دقایقی در کشاکش امواج روحانی و عرفانی حج تمتع به لرزه انداخت.

    پس از سپری شدن لحظاتی چند، به یکباره همه آن جوششهای درونی به سکوتی مطلق گرایید. سکوت و خلأ .. گویی آرامش بعد از طوفان فرا رسیده بود.. یا آرامشی قبل از طوفان بعدی .. این بار امواج اضطراب‌آور جای خود را به نسیم امیدواری داد. امیدواری به رحمت الهی ..

    سرانجام طوفان بعدی فرا رسید.. عظیم و بزرگتر از طوفان قبلی.. همان طوفان شوق به زیارت بیت‌الله الحرام و مرقد مطهر رسول اکرم (ص) و روضه منور آن بزرگترین بزرگواران ..

بدینسان نسیم دل‌انگیز و عطر روضه منور حرم نبوی (ص) در ملک جانم وزیدن گرفت. شادی تشرف به حرم امن الهی و دیدن کعبه معظمه و زیارت مرقد پاک و قدسی پیامبر عزیزمان (ص) مرا از خود بیخود نمود و به یکباره ابرهای تیره غم و اندوه ناشی از ترک نزدیکان و بستگان و تعلقات روزمره، از آسمان اندیشه و احساساتم رخت بربست.. البته من این رویداد بزرگ زندگانیم را تولدی دوباره می دانم که اگر هریک از زوار خانه خدا بدان درجه و مرتبه برسد، بی‌تردید به سعادتی راستین دست یازیده است .. و این سعادت چیزی نیست جز یک نتیجه مطلوب بر یک سفر عرفانی و انجام یک فریضه دینی که به قصد قربت به بارگاه حق تعالی صورت می گیرد.

ناگفته نماناد که تجربه تولد دوباره را در دیگر فرایض دینی و نیز سایر اعمال یک فرد مؤمن و معتقد می توان ردیابی نمود. در واقع زندگانی یک فرد مسلمان و مؤمن و معتقد، مجموعه‌ایست از یک رشته تجربه تولد دوباره و زنده شدنهای پی در پی. و این احیای مستمر و زنده شدنهای پیاپی تدوام می یابد تا به واپسین زنده شدن و آخرین تولد دوباره که همانا قیامت کبری است، منجر گردد. بنابراین، قیامت، واپسین و گرانسنگترین و مهمترین تولد دوباره یک مسلمان خواهد بود. افزوده‌‌تر باد تولدهای دوباره زندگی ما ..

ره‌آورد سفر حج 84

حاج دکتر سوران کردستانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × یک =