دهردی ئیعتیاد (همراه با ترجمه فارسی)
سوران كوردستانی
ئهی برای موعتادی كوردم ! خونچهكهی ژاكاوی گهل !
ئهی گولی پهرپهركراوی دهستی ئیستیعماری نوی !
ئهی ههژاری روژرهشی مالكاولی بیخانومان !
شهمعی سووتاوی گهلم !
تیری ژههراویی دهستی سهد بهلا ئاماژهی ژینی تووه؛
سهرنخوون بی زوو به زوو ئالای رهشی پرهیزهكان؛
داتهپی كوشكی سپی و سووری فهسادخانهی ئهوان؛
ئهی برا !
ئهی برا ! گوی راگره بو شیعری تالی ژینی خوت؛
رولهكهم !
دایكی ههژاری نیشتمانت خویندله؛
چاوهكهم !
چاوی وهتهن هاتووهته گل، شیوهن لهسهر مهرگی تووه؛
جهرگهكهم !
جهرگم له داخت لهت لهته؛
چون نهكهم خولی ههموو عالهم به سهرما ؟ ئهی برا !
دهردهكهت تانهی رهشی بهر چاومه؛
نهمئهوت دهست راگره، دوژمن گهلی دهستی ههیه؟
نهم ئهوت ریگای هیممهت ون مهكه؟
نهم ئهوت خهرمانی ژینت گر مهده؟
ئهی برای موعتادی كوردم، خونچهكهی ژاكاوی گهل !
فیلی ئیستیعماری كون ئهمجاره رهنگینتر بووه؛
شار ئهگهر بورج و حهساری خوی نهبی؛
جهنگاوهر و گوردی نهبی؛
داگیر ئهبی، فهوج و قوشوونی بوچیه؟
دهردی پیسی ئیعتیاد تالانكر و ویرانكره؛
ئافهت بو فهرههنگی گهله؛
نهنگی ئهم سهرشورییه، تاوانی ئهم لاقهیدییه، ئوبالی ئهستوی میللهته؛
ئهی قوتابی ! خویندهوار !
ئهی باوك و دایكی كوردسانی !
چون ئهبینن مهرگی رولهی نیشتمان .. ژاكانی خونچهی ئارهزوو؟
ئهی ههستیار ! ئهی زانیار !
هاواری دلسوزیت نهما !!
گهر نهكهی فكری به حالی روژرهشیت؛
تا ئهبهد دانهت رزیو و پووچهله؛
ئاشت بهتال و بیفهره؛
رهنجت خهسار و بیبهره؛
پیكهوه ههستینه سهر پی؛
پیكهوه ههستینه سهر پی؛
چارهی ئهم دهرده كهین؛
پیكهوه ئالای هیممهت ههلبدهین؛
ئهی برای كوردی ههژارم !
موعتادهكان قوربانیی جههلی گهلن؛
موعتادهكان داهولی كایهی ملهورن؛
موعتادهكان رولهی ههژاری ئهم گهلهن؛
ئهم داوه نهنگه، كاكی خوم ! ئهمرو برای من تیكهوی، چهند روژیتر نورهی برا و خوشكی تووه !
دیوی سپیدی ئیعتیاد خوینی جهوانانی ئهوی..
ئهی برای موعتادی كوردم، خونچهكهی ژاكاوی گهل !
رهنگی روخسارت شهوی دهیجوورمه؛
چاوی خهمبارت چرای بینوورمه؛
ههسته سهر پی چاوهكهم !
ههسته سهر پی چاوهكهم ! هیممهت عیلاجی دهردته؛
لابده لهم لارییه؛
داوینی نامهرد بهر بده !
توزی غیرهت دهربخه !
ئهی برای موعتادی كوردم ! خونچهكهی ژاكاوی گهل !
گهرچی پیت لهرزان و ئهژنوت سست و پشتت كوم و چاوت پرخهمه؛
سهركزی، بیلانه و ئاوارهی،
خنكاوی دیوی دووكهلی؛
پیبهستی ئیستیعماری نویی؛
ئهی برای كوردی ههژارم !
بهسیه ئهم لاقهیدییه؛
بهسیه سهرشوری عهزیزم !
شهق له زیللهت ههلبده !
دهی راپهره !
سهرههلبره !
ریگای عیززهت بگره بهر !
ئهی برای موعتادی كوردم، خونچهكهی ژاكاوی گهل !
ئهم برایانهت كه بو سهربهستی گیانیان دائهنین؛
ئهو عهزیزانهش كه ریگای شهرهفیان ههلبژارد؛
لانی سهربهرزی و شهرهفیان بهر نهدا و سهد تهم و مژیان رهواند؛
ئافهرین بو هیممهتی رولهی ههژاری پاكی كورد؛
لهعنهته بو دوژمنی بیئابرووی ناپاكی كورد؛
گهر به سهربهستی نهژین،
مردن خهلات و گهوههره؛
ئهی گهلی زانای كورد !
ئهی خاوهنی خاك و شهرهف !
دهردی پیسی ئیعتیاد تاوانی جههلی رولهته !
ئهم ههموو بهدبهختییه تاوانی بیمیهریی تووه !
كاتی ئهموت یهك گرن، كوردینه دهس لیك بهر مهدهن؛
دهست به دهست و سهف به سهف، ئالای هیممهت ههلبدهن؛
ژیر و ئاگا و شارهزا، خهرمانی غیرهت دهسته كهن؛
روژی سهختی وام بهدی كردبوو؛
كه ساتی سهد ئهلهم؛
پهنجه خاته گیان و لهشمان؛
مهرگ بخوازین پر به دل؛
جا روژی مهوعوود هاته دی؛
شهوگاری بهدبهختی گهیی؛
خوار و سهرریژه پیالهی ژینی گهل؛
ژین و نامووس و شهرهفمان كهوته زاری ئهژدیها؛
رولهكهی خاسی ولاتمان كهوته داوی سهد بهلا؛
قور به سهرمان كوردهكان !
توزی براییمان نهما؛
چون ئهژین لهو كاتهدا جهرگی وهتهن لهت لهت كرا؟
ههش وه سهرمان گهر بلیین كوردین و گشتمان وهك برا؛
چاوهكهم !
چاوهكهم، سوزی وتهم وشیار و زانا گر ئهدا؛
قور به سهر ئهو میللهته لانی برای خوی بهر ئهدا؛
كوردهكان تاكوو زووه، چارهی فهسادی گهل بكهن؛
میرد و ژنتان پیكهوه موعتادی كورد یاری بدهن !
ئهركی سهر شانی تووه، ئهی زانیار !
ئهركی سهر شانی تووه، ئهی ههستیار !
ئهركی سهر شانی تووه، ئهی قارهمان !
پالهوانیت بو كهیه، ئهی پالهوان؟
ئهم گریی بازووی تووه، سوودی چیه بو كوردهكان؟
ههسته گیانا !
ههسته گیانا !
ئاسمانی نیشتمانت پر بووه له دالهكان؛
غیرهتی بنوینه ئهمرو؛
قارهمان ئهو كوردهیه وا،
دهستی دوو موعتادی كورد بگری و بیانهینیته سهر ریگای ژیان؛
ئهی دوژمنی ناپاكی گهل !
سهوداگهری مهرگ و نهمان !
ئهی بیخهبهر میللهتفروش !
ئهی بیشهرهف خوینخوری گهل !
زگتیری پارهخوشهویست !
ئهی ناپیاو !
پیلانهكهت رهنگی نیه؛
چهند سهد ههزار قوربانی دهین؛
ریبواری ریگای هیممهتین؛
ریبازی زیللهت ناگرین؛
شهرت بی كه روژی گشتمان؛
ورد و درشت،
پیر و جهوان؛
دهستی تهماعت ورد بكهین؛
ئاور له مالت بهر بدهین؛
ریشهی حهیاتت وشك بكهین..
ترجمه فارسی شعر درد اعتیاد
ای برادر معتادم ! ای غنچه ناشكفته این ملت !
ای گل پُرپُرشده دست استعمار نوین !
ای سیهروز خانهخراب بیخانمان !
ای شمع سوخته ملتم !
تیر زهرآگین دست صد بلا به سوی زندگانی تو نشانه گرفته شده است؛
سرنگون باد هرچه زودتر پرچم سیاه ابرقدرتها؛
ویران باد كاخهای سفید و سرخ رواج دهندگان فساد در جهان؛
ای برادر !
ای برادر ! گوش كن و روایت زندگانی مرارتبار خودت را بشنو؛
ای فرزندم !
قلب مادر مظلوم وطنت به درد آمده است؛
ای دیدگان من !
چشمان وطن به درد آمده و در سوگ تو خون می گریند؛
ای جگرگوشه من !
جگرم از داغ تو پاره پاره شده؛
با این ننگ، چگونه خاك همه عالم را بر سر خود نریزم؟ ای عزیز !
دردی كه ترا گرفتار كرده است، لكه ننگی در برابر دیدگانم؛
بیاد داری كه به تو می گفتم، خود را به این منجلاب فرو مفكن.. مكر و حیله دشمنان متنوع است؟..
بیاد داری كه به تو می گفتم همِت فرو مگذار؟
بیاد داری كه به تو می گفتم خرمن زندگانیت را بر باد مده؟
ای برادر معتادم ! ای غنچه ناشكفته ملتم !
مكر استعمار قدیم این بار رنگینتر جلوه كرده است؛
شهر اگر برح و حصار نداشته باشد؛
و جنگاوران و پهلوانان از آن حفاظت نكنند؛
بزودی به تصرف در خواهد آمد و دیگر برای گرفتن آن به فوج و قشون نیازی نیست؛
درد اعتیاد غارتگر و ویرانگر است؛
این درد دامنگیر فرهنگ ملت می گردد؛
ننگ این سرافكندگی و تاوان این لاقیدی بر دوش همه مردم سنگینی می كند؛
ای محصل ! ای دانشجو !
ای پدران و مادران كردستانی !
چگونه حاضرید مرگ فرزندان این آب و خاك و پرپر شدن غنچههای ناشكفته آرزوهایتان را نظارهگر شوید؟
ای علما و ای شعرا !
فریادهای دلسوزی شما را نمی شنوم !!
اگر فكری به حال سیهروزی خود نكنید؛
تا به ابد حاصل زندگیتان پوچ و بیثمر خواهد شد؛
و از زندگی فردی و اجتماعی خود بهرهای نخواهید برد؛
و رنجتان بر باد خواهد رفت؛
بیایید همه با هم برخیزیم؛
بیایید همه با هم برخیزیم؛
و این درد مشترك اجتماعی را چاره كنیم؛
بیایید همه با هم بیرق اهتمام را برافرازیم؛
ای برادر دردمندم !
معتادان قربانیان جهل اجتماعیند؛
معتادان لولوی سرخرمن دشمنانمان هستند؛
و به هر حال، معتادان فرزندان دردمند و بیچاره این ملتند؛
این دام ننگین، اگر امروز برادر مرا اسیر خود سازد، بیتردید فردا برادر و خواهر تو را نیز گرفتار خواهد ساخت؛
زیرا، دیو سپید اعتیاد خون جوانان این مرز و بوم را می آشامد؛
ای برادر معتادم ! ای غنچه ناشكفته و پرپرشده ملت ما؛
رنگ رخسار تو شب دیجور و تاریك من است؛
چشمان غمبارت چراغ بیفروغ من است؛
برخیز !
برخیز كه همت علاج درد توست؛
از این كوره راهی كه در پیش گرفتهای، به راه اصلی زندگی باز گرد !
دامن نامردان و نامردمان را رها كن !
اندكی غیرت بنمای !
ای برادر معتادم ! ای غنچه ناشكفته و پرپرشده ملت !
اگرچه پاهایت لرزان و زانوانت سست و پشتت خمیده و دیدگانت اندوهبار است؛
و در صحرای زندگی زبون و بیآشیان و آوارهای؛
و در چنگال دیو دود و دَم به خفگی دچار شدهای؛
و پایت در زنجیرهای استعمار نوین گرفتار آمده است؛
اما ای برادر من !
بس كن این بدبختی و لاقیدی را؛
بس كن این سرافكندگی را؛
برخیز و بر ذلّت و خفّت پشت پا بزن !
برخیز و قامت برفراز !
برخیز و خود باش !
بیا و راه عزّت در پیش گیر !
ای برادر معتادم ! ای غنچه ناشكفته و پرپرشده ملت !
برادران تو كه برای حفظ استقلال وطن با دشمنان و متجاوزان بیگانه می جنگند؛
این عزیزانی كه در سنگر علم و حفظ وطن، راه شرف و افتخار را برگزیدهاند؛
هرگز راه سربلندی و شرف را رها نكردند و صدها مصیبت و مشكل و معضل را چاره كردند؛
آفرین بر همت فرزندان و مدافعان و رزمندگان این آب و خاك؛
لعنت بر دشمنان بیآبروی ناپاك این ملت؛
اگر با سربلندی و افتخار زندگی نكنیم،
البته مردن بهترین خلعت است برای ما؛
ای مردم دانشور كُرد !
ای صاحب خاك و شرف !
درد بیامان اعتیاد تاوان جهل فرزندان ناآگاه این سرزمین است؛
این همه بدبختی ناشی از اعتیاد، تاوان بیمهری و بیتوجهی مردم است نسبت به فرزندانشان؛
آنگاه كه می گفتم با هم باشید و یكدیگر را فراموش نكنید؛
دست در دست همدیگر، و صف به صف بیرق همت را در برابر تهاجم برافرازید؛
دانا و آگاه و عاقبتاندیش خرمن غیرت و حمیت جمعی (دینی و ملی) را دسته كنید؛
روزگار كنونی را پیشبینی می كردم؛
كه هر لحظه صد درد و بدبختی و سیهروزی؛
با چنگالهایش زندگی ما را تهدید می كند؛
و گاهی به گونهای ما را می آزارد كه مرگ خویش را آرزو می كنیم؛
آری آن روز موعود فرارسیده است؛
شب سیاه بدبختی برخی از خانوادهها رخ نموده است؛
جام زندگی برخی از ما سرنگون گردیده است؛
زندگی و ناموس و شرف برخی از افراد جامعه ما در كام اژدهای اعتیاد گرفتار آمده است؛
فرزندان خوب سرزمین ما به دام بلای اعتیاد، و نیز صد بلای ناشی از آن، اسیر گردیدهاند؛
ای وای بر ما كه این صحنههای دردآور را تحمل می كنیم؛
حال آنكه اندكی حس غمخواری و همدردی در برخی از افراد جامعه ما وجود ندارد؛
چگونه نشستهایم و پاره پاره شدن جگر وطن خویش را نظاره می كنیم؟
چگونه می توانیم به زندگی خویش ادامه دهیم در حالیكه مدعی هستیم انسانیم و كُردیم و به جامعه و كشور خود علاقمندیم؟
ای وای بر ما كه لاف برادری و نوعدوستی می زنیم؛
جانا !
جانا سوز و گداز نهفته در كلامم آتش به جان انسان آگاه و دلسوز می افكند؛
وای بر جامعه و قوم و ملّتی كه به فكر یكدیگر نباشند؛
ای برادران و خواهران كردستانی ! تا فرصت باقی و وقت نگذشته است، این درد اجتماعی را چاره كنید؛
بیایید همه ما با تلاشی جمعی معتادان را یاری دهیم؛
این وظیفه توست ای دانشور !
این وظیفه توست ای شاعر !
این وظیفه توست ای ورزشكار قهرمان !
این پهلوانی را برای چه زمانی می خواهی؟
این گرههای بازوی ستبر تو به چه كار این ملت می آید ای ورزشكار!
برخیز جانا !
برخیز جانا !
آسمان سرزمین و شهر و دیارت از لاشخورها پر شده است؛
برخیز و غیرتی بنمای؛
قهرمان و پهلوان و ورزشكار آن كسی است كه؛
دست معتادی را بگیرد و او را به زندگی سالم و سرفراز بازگرداند؛
اما شما ای دشمنان ناپاك این ملت !
ای سوداگران مرگ !
ای از خدا بیخبرانِ ملتفروش !
ای بیشرفان خونخوار !
ای سیرشكمان پولپرست !
ای نامردان و نامردمان و نااهلان !
فتنهها و توطئههای شما دیگر رنگی ندارد؛
چند صد هزار قربانی هم در این راه بدهیم؛
باز هم پوینده راه سربلندی و عزت و افتخاریم؛
ذلّت و پستی را بر نمی تابیم؛
و سرانجام روزی همه ما؛
از خرد و كلان و پیر و جوان؛
به یاری خداوند دست طمع شما قطع خواهیم ساخت؛
و آتش در زندگی ننگین شما خواهیم افكند؛
و ریشه حیات شما را خواهیم خشكانید..