جلوههای مودت و معارف اهل بیت پیامبر (ص) در آثار خوشنویسان شافعیمذهب کرد
دکتر سوران کردستانی
مقدمـــــــــه
يكي از مهمترين نشانههاي اعجاز رسالت پيامبر عظيمالشّأن اسلام (ص)، همانا محبوبيت و عزّت جاودانة آن جناب، در ميان امت خويش است. به ديگر بيان، پيامبر اسلام، همانند ديگر وجوه و ويژگيهاي نبوت و رسالتشان، از اين منظر خاص نيز، نسبت به ديگر پيامبران الهي، از ويژگيهاي منحصربهفردي برخوردار مي باشند. بدينسان، مودّت و محبوبيت و عزّت حضرت نبي اكرم (ص) را نمي توان كمتر از ديگر ويژگيهاي نبوت ايشان دانست. حتي مي توان به جرأت ادعا نمود كه اين خصوصيت ممتاز ايشان، بسي مهمتر و والاتر از مجموعة معجزات ديگر پيامبران الهي بوده است. در اثبات اين مدعي، چه شاهدي موثقتر و صادقتر از مضامين كتب پيامبران اولوالعزم مي توان جست؟ مگر نه آنست كه بر اساس همين كتب آسماني، بيشترين و شديدترين مصائب و آزارهايي كه بر انبياي عظام وارد شده، از ناحية امِت و ملّت آنان بوده است و ايشان در عهد و زمانة خويش هماره مورد تعرض و تغير و تحقير بودهاند و كمتر اتفاق افتاده است كه پيامبري در طول حياتش، و در ميان ملت خويش، از محبوبيت و عزّتي فراگير و عميق و ماندگار برخوردار بوده باشد. چنانكه حضرت موسي (ع) در ميان قوم ناسپاس بنياسرائيل، هماره مورد ملامت و شماتت قوم خويش قرار داشته است. يا اينكه حضرت عيسي مسيح (ع) چه در ابتداي رسالتش، و چه در پايان زندگاني خويش، هماره در ميان قومش منزوي و بيياور و ياور زيست و سرانجام نيز چنانكه تواريخ مصرحند، ظاهراً، به صليب كشيده شد و بجز عدِة معدودي، كسي را ياراي حمايت از وي نبود. البته پيامبر اسلام نيز در آغاز رسالت خويش، همچون ديگر انبيا، سختيها كشيدند، محروميتها چشيدند، و آزارها و تحقيرها ديدند و ناملايمات و مصائب فراواني را تحمل فرمودند؛ اما سرانجام، پس از فتح مكه و تشكيل حكومت اسلامي و گسترش قلمرو اسلام، از شدت آن سختيها تا حدي كاسته شد و به تدريج مسلمانان اقتداري شايسته كسب نمودند. نكتة مهمي كه در اين زمينه قابل توجه و تأمل است، آنست كه اولاًـ در خلال اين دوران پررنج و طاقتفرسايِ اِعلام رسالت، تا استقرار كامل اسلام، پيامبر(ص) هماره از محبوبيتي خاص در ميان پيروانش برخوردار بوده و ثانياًـ اين محبوبيت، روزافزون و گسترش يابنده و عميقشونده بوده و ثالثاًـ چنين محبوبيتي همراه با عزّت و شوكت و اقتدار بوده است كه البته يك چنين محبوبيت و عزّت و اقتداري در ميان مجموعة انبيا و پيامبران الهي، يگانه و بيهمتا و شگفتانگيز است و همازينروست كه مي توان اين ويژگي را، در رديف معجزهاي بزرگ و آيتي انكارناپذير و نشانهاي آشكار، دالّ بر حقّانيت رسالت پيامبر محبوب و عزيز اسلام(ص)، دانست.
امِا نكتة تأملبرانگيز ديگري نيز در همين زمينه رخ مي نمايد، و آن اينست كه خاندان پيامبر عظيمالشّأن اسلام، نيز همانند آن جناب، از محبوبيت و عزّتي چشمگير در ميان امِت اسلامي برخوردار بودهاند. البته اين نكته، خود بسيار مهم و شايان ژرفانديشي و تأمِلي شايسته است، و از اين منظر نيز، پيامبر عزيز و محبوبالقلوب ما، در ميان ديگر رسل و انبياي الهي، ممتاز و منحصربهفردند. چنانكه قرآن كريم به اين امتياز صراحت دارد و اهل بيت رسولالله(ص) را از هرگونه رجس و ناپاكي و گناه بري مي داند[1]. لذا، پيامبر ما و خاندان گرامي و پاك ايشان(ع)، در ميان مسلمانان، از محبوبيت و عزّت برخوردارند و هرآينه علّتالعلل و دليل اصلي اين محبوبيت و سرفرازي، همانا عصمت و عزّت ايشانست كه از سوي خداوند، به آن بزرگواران عطا گرديده است؛ هرچند كه انديشة والا و كردار و منش ممتاز و سيرة مرضية آنان نيز، بر محبوبيت و عزّت خداداديِ ايشان افزوده است.
در خلال سدههاي پيشين، قوم كُرد همچون ديگر اقوام و ملل مسلمان، در راه اشاعه وتحكيم و اعتلاي آيين رهاييبخش و جاودانة اسلام، جانفشانيها نموده و با بذل جان و مال خويش در اين راه مقدس، از هيچ كوششي دريغ نورزيده است. مودّت و محبت حضرت رسول اكرم (ص) و خاندان مطهر ايشان، در ميان كُردان و ديگر اقوام و ملل مسلمان، مٍهري است ديرينه كه با شير مادر عجين است و با جان از تن به در رود. اين مودت جاودانه كه قرنهاست چشم و دل و جان و روان مسلمانان را روشن نگاه داشته، در لايهها و سطوح گوناگون فرهنگ قوم كُرد، رسوخ نموده و رنگ باخته است. قوم ديرزي و مسلمان كُرد، به گواهي تاريخ، و مجموعهاي از مدارك و مستندات انكارناپذير، هماره به مٍهر و مودّت حضرت فخر عالم (ص) مفتخر و مباهي بوده و در ابراز دلبستگي و تعلّقِ خاطر نسبت به پيامبر (ص) و اهل بيت مطهر و خاندان معزّز ايشان (عليهم آلاف تحيه و السِلام)، آني فرو گزار ننموده و هماره اين عشق پاك و ولاي مقدس را در زواياي گوناگون زندگاني خويش جلوهگر ساخته است.
مٍهر و مودّت حضرت محمد(ص) و اهل بيت گرامي ايشان (ع)، از ويژگيهاي ديرينة فرهنگ مردم سرزمين كُردستان و ديگر نواحي كُردنشين خاورميانه است. اين مٍهر و دوستي را مي توان در عرصههاي گوناگون انديشه و هنر و ادبِ مردم اين سامان رديابي نمود. اما يكي از اين عرصهها، هنر ديرينة خطّاطي است كه پس از طلوع خورشيد عالمتاب اسلام، و در خلال سدههاي پيشين، به اوج شكوه و زيبايي و تكامل خود رسيده و بدينسان اين هنر پويا و هويتنما، چونان محملي ارزشمند، ميراث گرانمايه و ماندگار فرهنگ و تمدِن ايراني/ اسلامي را به ما رسانيده است.
از مهمترين اهداف اين پژوهش، يكي آنست كه اصالت و ديرينگي مٍهر پيامبر(ص) و خاندان جليلالقدر ايشان را، در ميان قوم مسلمان كُرد و بهويژه شافعيمذهبان، بنماياند؛ و دو ديگر آنكه، نشان دهد كه هنرمندان خوشنويس شافعيمذهب كُرد و خاصه اساتيد و متقدِمين خوشنويسي در كردستان ايران، همانند ديگر مناطق ايران، تا چه اندازه در پيشگاه خداوند، بندهاي مؤمن و مخلص و متخلّق به اخلاق اسلامي بودهاند و تا چه حد به پيامبر(ص) و اهل بيت و خاندان ايشان (ع) مٍهر مي ورزيدهاند.. و سرانجام اين نكتة ارزشمند كه خوشنويسان عصر ما و اعصار آينده، شايسته است با تبعيت از سيرة مرضية خوشنويسان متقدِم سرزمين اسلامي خويش، از طريقِ مقدسِ استغراق در درياي مٍهر و مودت پيامبر(ص) و اهل بيت ايشان(ع)، مي توانند به فلاح و رستگاري سرمدي دست يازند و خويش را جاودانه سازند و با تمسِك به آموزههاي قرآني و سنّت پيامبر(ص) و سيره و معارف اهل بيت(ع)، به سعادت راستين در هر دو جهان نائل آيند..
بخش اول
هنر خوشنویسی جلوهگاهی از انديشه و احساس مسلمانان
نسبت به پيامبر عظيمالشأن اسلام و خاندان مطهر ايشان
خوشنویسی هنری معنويتگستر
خوشنويسي همانند ديگر هنرهاي رايج در مشرقزمين، هماره همراز انديشه و مونس احساسِ انسان شرقي بوده است و ازينرو، مي توان اين هنر را آيينة انديشه و جلوهگاه احساس، و پُرِ پروازِ خيال دانست.
مشرقزمين با برخورداري از تكثّر مجموعهها و منظومههاي فرهنگي، و قدمت تاريخي، و نيز تنوع شرايط اقليمي، يكي از كانونهاي ديرينه و مهم فرهنگ و تمدن انساني به شمار است. در به سامان آوردن يك چنين تمدنِ درازدامن و غني و پويايي، بيترديد، اقوام ايراني نقشي حساس و ارزنده ايفا نمودهاند. به گواهي تاريخ تمدن و مجموعة ميراث فرهنگي و آثار و اسناد و مدارك موجود در اين زمينه، ايرانيان، با هوش و فراست و ذوق سرشارِ خدادادي، و كوشش و پشتكار پويا، پيوسته پرچمدار عرصههاي هنر و خلاقيتهاي هنري بوده و نه تنها در ميان ملل مشرقزمين، بلكه در مقايسه با جوامع انسانيِ سراسر جهان، هماره پيشتاز بوده، در آسمان انديشه و هنر درخشيدهاند، و لايههاي ارزشمندي بر مجموعة فرهنگ و تمدن بشري افزودهاند.
خطاطي در سدههاي پيشين، يكي از مهمترين فنون و هنرهاي رايج در كشورهاي اسلامي بوده و اشاعه و رواج آن تا قبل از صنعت چاپ و حتي بعد از آن، بيشتر به انگيزة استنساخ متون اسلامي و خاصه كتابت قرآن كريم بوده است. اما فن خطاطي، در طي سدههاي گذشته در حد يك ابزار سادة استنساخ متون، باقي نمانده و رفته رفته با كوشش اساتيد و علاقمندان اين فن، به هنري بالنده و محملي متعالي در زمينة انتقال انديشه و احساس تكامل يافته است. از ديگر ويژگيهاي هنر خوشنويسي اسلامي، بارِ ارزشي و جنبة معنويتگستري آن است كه از اين نقطهنظر نيز، هنري است هويتساز و رشددهنده و تعاليگرا كه همواره تعامل پويايي ميان هنرمند و جامعه برقرار نموده و بدينسان انديشه و احساس نسلي به نسلهاي ديگر انتقال يافته است. اين انتقال البته يك انتقال ساده و يك سويه نبوده، بلكه هنرمند خوشنويس انديشه و احساس خويش را نيز بر ميراث گذشتگان افزوده و از اين راه، بارِ ارزشيِ هنر خود را ژرفا بخشيده و غني ساخته است. آري، رمز ماندگاري ميراث خوشنويسي، همين نكتة ظريف است..
اما خوشنويسي افزون بر ديگر ويژگيها و قابليتها و ظرفيتهاي هنريش، هماره هدفي اساسيتر و والاتر نيز در پيش روي داشته است و آن نماياندن انديشه و احساس مسلمانان نسبت به پيامبر عزيز اسلام(ص) و اهل بيت گرامي ايشان(ع) بوده است كه اين افتخاري بس بزرگ است براي اين هنر و هنرمندان اين عرصة هنري. اين نكته نيز ناگفته نماند كه اگر ارزشي بر هنر و خاصه بر هنر خوشنويسي مترتب است، اساساً از همين هدف مقدس نشأت مي گيرد. زيرا ارزش هر هنري از معنويتگستري آن سرچشمه مي گيرد. لذا ارزش هنر خوشنويسي نيز در ظرفيتهاي معنوي آن نهفته است. بدينسان، مي توان پرسش مهم را مطرح ساخت كه: در فرهنگ و تمدن ايراني/اسلامي ما، چه هدفي والاتر از خداشناسي و مٍهرورزي نسبت به پيامآور اين آخرين دينِ معنويتگسترِ متكامل و جاودانه، مي توان تصور نمود؟..
فن خطّاطي كه امروزه تحت عنوان «هنر خوشنويسي» شناخته مي شود، همچون ديگر هنرهاي رايج در ايران، هماره محمل هويتهاي تكامليابندة قومي/ ملي/ديني، و پيوسته جلوهگاه انديشه و احساس ايرانيان بوده است. اما انديشه و دلبستگيهاي ديني و تعلّقات مذهبي، همواره از اساسيترين ويژگيهاي فرهنگي جامعة مسلمان ايراني به شمار آمده و در اين ميان، اخلاص و ارادت و مٍهرورزي نسبت پيامبر(ص) و اهل بيت ايشان (ع)، از شاخصترين خصوصيات فرهنگي هنرمندان ما محسوب گرديده است. همازينرو، هنر خوشنويسي نيز، به عنوان محملي فرهنگي و جلوهگاهي هنري، در اين سير دارازدامن بلوغ هنري، بالطبع منعكس كنندة مٍهر و مودّت مسلمانان و خاصّه خوشنويسان مسلمان بوده است.
1/ يريد اللهُ ليذهب عنكم الرجس اَهل البيت و يطهِركم تطهيراً / احزاب، 33
بخش دوم
جلوههای مودت و معارف اهل بيت پیامبر اکرم (ص)
در آثار خوشنويسان شافعیمذهب كرد ایرانی
پس از رحلت پيامبر عظيمالشّأن اسلام(ص) و سپري شدن دورة خلافت خلفاي راشدين (رضيالله عنهم اجمعين)، در آغاز حكومت خلفاي بنياميه مخالفتها و كينهورزيها نسبت به اهل بيت مكرم و خاندان گرامي و گرانقدر رسول اكرم(ص) آغاز گرديد. خانوادة معاويه ابن ابيسفيان در اين كينهورزيها نقش اول را بازي كردند. آنان با پيش آوردن فاجعة دلخراش كربلا، اوج عداوت و كينخواهي خويش را با خاندان پيامبر به نمايش گذاشتند. سپس با تداوم بخشيدن به توطئهچينيها و دسيسهپردازيهاي خود در دهههاي بعد، شعبدههاي ديگري از آستين مكر و فتنهجويي بيرون كشيدند و اين بار با نامساعد كردن شرايط زندگي بر خاندان اهل بيت (ع)، ايشان را وادار ساختند كه به سوي اقصي نقاط سرزمينهاي اسلامي مهاجرت نمايند. اين شرايط نامساعد، به اشكال ديگر، البته در عهد خلفاي عباسي نيز تداوم يافت. اما نكتة مهم و ظريفي كه در اينجا قابل توجه است، آنست كه ناملايملاتِ پيشِ رويِ خاندان صبور و رنجكشيده و مظلوم اهل بيت پيامبر(ص) و مهاجرتهاي اجباري و حتي در پارهاي از موارد اختياري آنان، عليرغم ميل باطنيِ حكام و ظلمة اموي و عباسي، براي مسلمانان منشأ خير و بركت گرديد و در نتيجة اين مهاجرتها كه در واقع، به نوعي، تداوم نهضت حسيني بود، معارف اهلبيت (ع) در ميان مسلمانان گسترش يافت و مٍهر و مودّت پيامبر (ص) و خاندان مطهر ايشان (ع) بر قلوب اقوام و ملل مسلمان نقش بست و جاودانه گرديد.
يكي از مهاجرتهاي مهم و سرنوشتساز خاندان حضرت رسول اكرم(ص)، مهاجرت فرزندان گرامي حضرت امام موسي كاظم (ع) بوده است به كردستان ايران در سدههاي نخستين اسلامي. اين بزرگواران با نامساعد شدن شرايط زندگي و فعاليت ديني در عراق عرب، به ناچار به سوي ايران رهسپار مي گردند و در مرز ايرانزمين، به خاك اورامان كردستان وارد مي شوند. در اورامان، امامزادگان با استقبال و تكريم كُردان اين نواحي روبرو مي شوند و بنابراين، آن بزرگواران تصميم مي گيرند كه در همين سرزمين و در ميان اين مردم ميهماننواز، سكني گزينند. بدينسان، زمينة بهرهوري مردم اين نواحي از وجود مبارك و سعادتقرين اين امامزادگان والاتبار فراهم مي گردد و مٍهر و مودّت پيامبر(ص) و اهل بيت گرامي ايشان(ع)، در ذهن و بر زبان كُردان كردستان ايران عميقتر مي شود و ازينرو، ساكنان اين خطّه، فرصت مي يابند كه از سرچشمة معارف اهل بيت(ع) بيشتر مستفيض گردند. بر اساس اسناد و مدارك موثق، و نيز تصريح تواريخ كردستان در همين زمينه، تني چند از امامزادگان، از فرزندان حضرت امام موسي كاظم(ع)، در نواحي اورامانِ كردستان ايران مدفونند و مزار ايشان هم اينك نيز زيارتگاه عموم مؤمنان كردستان و ديگر نواحي است.
بدينسان، عشق به پيامبر و خاندان جليلالقدر ايشان در ميان كردان، مٍهري ديرينه و ماندگار است و اين مٍهر و وَلا و ارادت و اخلاص، به تدريج و در خلال سدههاي پيشين، در همة لايههاي فرهنگ قوم كُرد، متجلّي گشته است. مٍهر و مودّت پيامبر(ص) و اهلبيت مطهر و خاندان گرامي ايشان، در انديشه و احساس كُردان كردستان ايران و خاصّه كُردان شافعيمذهب، حقيقتي است بينياز از شرح و بيان كه هر ذهن حقيقتجويي مي تواند شواهد و نمونههاي اين معني را در لابلاي مجموعة فرهنگي و اعتقادات مذهبي و آثار هنري مردم اين سامان باز شناسد و رديابي نمايد و نشان دهد. يكي از بهترين مجموعههاي شواهد و مداركِ دالّ بر اصالت اين مٍهر و مودّت ديرينه، همانا آثار خوشنويسان كُرد است كه گواهي است مسلّم و شاهدي است انكارناپذير.
به منظور رديابي مٍهر و محبت و مودّت حضرت رسول اكرم(ص) و اهل بيت مكرم و خاندان والاي ايشان (عليهم آلاف تحيه و السِلام) در آثار خوشنويسان كُرد، به دو شيوه مي توان متوسِل گرديد: يكي، مراجعه به دواوين شعري و متون منظوم و منثور شعرا و نويسندگان كُردستان كه توسِط خوشنويسان كُرد خطّاطي شده و به يادگار از ايشان به ما رسيده است. در اينجا، گاهي كاتب همان سرايندة شعر يا نويسندة متن است. اما در برخي از موارد، شاعر و ناظم منظومه، يا مؤلف متن، شخص ديگري است. در هرحال، در اينجا مراد ما از آوردن شواهد شعري يا متني خاص، رديابي مٍهر پيامبر(ص) و اهل بيت ايشان(ع) در آثار برجاي مانده از خوشنويسان شافعيمذهب كردستان ايران است، خواه شاعر يا نويسندة متن اصلي، همان خوشنويس متن باشد و خواه شخص ديگري. لذا در ادامة اين بحث، در ابتدا، به ارائة مجموعهاي از شواهد موجود مي پردازيم كه توسِط خوشنويسان كُرد تصنيف يا تأليف گشته است؛ و در انتهاي اين بخش، قطعاتي كه توسِط خوشنويسان شافعيمذهب كُرد كتابت و طراحي شده است، ارائه خواهد گرديد.
بخش سوم
بازتاب مٍهر و مودّت پيامبر (ص) و اهل بيت ايشان (ع)،
در آثار منظوم و منثور مشاهير خوشنويس كُـرد
به منظور نشان دادن جلوههاي مٍهر و مودّت پيامبر(ص) و اهل بيت مكرم ايشان(ع)، در آثار منظوم و منثور مشاهير شافعيمذهب خوشنويسي در كردستان ايران، در ابتداي اين بحث، با مروري بر مجموعهاي از تصانيف و متون از شخصيتهاي علمي و ادبي كردستان، به شواهدي در اين زمينه دست مي يابيم. شخصيتهاي مورد بحث، افزون بر مقام والاي ديني و علمي و ادبي، از استعداد و ذوق و خلاقيت چشمگيري در عرصة هنر خوشنويسي برخوردار بودهاند و در آثار آنان، مٍهر و مودّت حضرت رسول اكرم(ص) و اهل بيت ايشان(ع) به روشني جلوهگر شده است.
مظهر جمال حق، حسين (ع)
سرودهای از سيد محمِد باقر ركنالاسلام سنندجی
اي مظهر جمال حق، اي حضرت حسيــــــن !
اي نقـد عشــــــــق خاك تو بر كائنات دين
اي آنكه بارگاه تو همچون همِت رســــــــول
برتر ز همِت بيخـــرد بعد مشـــــــــــرقين
در ذات توست هرچه بخواهي، مگر كه عجــز
زاوصاف تست هرچه بخواهي، مگر كه مُيًن
باشد وجـــــــــــــود عالي اعلي مقـــــام تو
چون ذات كـــــــــردگار منــزه بود ز شَيًن
به شهـــــادت تو شهــــــــادت ز جــان بسي
بر عرصـــة خيـــــــــــال برانداخت كعبتين
از استماع قصــــــة تو در نينـــــــــــــــــوا
يابد مذاق خلق به هر حين، طعــــــــم حُيًن
والاتري ز قوم شهيــــــــدان چــــو در عدد
برتر ز حرف ابجـد در رتبه حـــــــرف غَيًن
خيزد حنين به حشــر ز بدخواهت آنچنــــان
كز بدسگال حيــدر برخاست در حْنَيًــــــــن
با تو خلاف بدگهــــران هست خود خـــلاف
با صانع دو عالم و با شــاه مغــــــــــربين
گر باد كوي دشمــن تو بر جهـــــــــان وزد
چون سبزه، ديو سـر زند از خاك خافـــقين
كوبند ســــر به خاك پدر، مـــردهسان، همي
اندر فـراق تو، هر شــام، نَيــــــــــــــــرُيًن
از هجر جانگـــداز دو ابروي تو، هـــــــــلال
گــرديد قدخميده و لاغر چـــــــــو حاجِبُيًن
بيداغ ماتــــم تو بود نقـــــــــــــد قلب، قلب
چون بي قبول خسـرو صاحبقـــران حسين
شد قطـــرههاي اشك من اندر عـــــــزاي تو
بحـري كه شد حباب بران عرش چون نطين
در ماتم تو آية قــــرآن چـــــــــــو نظم من
بر خويش جامههاي سيـه كرده فـرض عُيًن
اي آنكه گشت هر كه به تشريف تو شـــريف
گردد كمينــه بندة او مهــــــر و مه، به زَيًن
از شــوق پابوس مكان تو مـــــر مـــــــــــرا
باشد درون سينــه پرآتش چــــو كـور قَيًن
از روي لطف و بنــدهنوازي خـــــــــداي را
بِرُهان مرا ز هجــــــرت و خواري روز بُيًن
ولای امام حسین (ع)
سرودهای از حاج میرزا عبدالمجید ملکالکلامی مجدی سقزی کردستانی
اي توتيـــاي ديدة جــــــــــــان خاك پاي تو
برتر ز عـرش، بارگه كبــــــــــرياي تو
در رستخيز خـــــــــون جگر بر زمين چكــد
زآن شاخ گل كه بردمد از نينــــواي تو
كَردي به راه دوست تن و جان خود فــــــدا
بادا هزار جان گرامي فــــــــــــداي تو
در بحــــــر رحمت است شنــاور هر آنكسي
يك قطره اشك ريزد اندر عـــــــزاي تو
ذات تو هست معني قــــــــرآن و ز اهل كين
چون پاره پاره صفحة قــــرآن قباي تو
مي خواست در زمانه كنـد محشــــــر آشكار
روز نبرد بازو معجـزنمــــــــــــاي تو
عهد الست آمد و تسليــم عرضــــــــــه كرد
تا جان نثار دوست نمايد وفـــــــاي تو
تو تشنه جان سپــردي و آب حيـــــــات هم
بود از تو تشنـهتر به لب جانفــــزاي تو
بودند بيخبــر كه بقـــــــــا در ولاي توست
قومي كه خواستند به گيتي فنـــــاي تو
رنجي كه قاتلان ترا هســت روز محشـــــــر
امروز مر مراست ز هجـر لقـــــــاي تو
رحمي كن و ز لطف مرا سوي خويش خوان
زآن پيشتــر كه جان دهم اندر ولاي تو
آستان ولايت
سرودههايي از ماهشرف خانم قادري مشهور به مستورة اردلان:
من آن زنم كه به مْلكٍ عُفاف، صَـــــدرگُزينـم
زِ خَيًــلِ پُردِگيان نيست در زمانه قــــــرينم
به زير مٍقْنَعُه ما را سـري است لايق افســـــــر
ولي چه سود كه دوران نموده خوار، چنينم
مرا زِ مْلك سليـمان بسي است ننگ هميـــدون
كه هست كشــــــور عفّت به زير نگينـــــم
به معشـر نسوان در، سپاس و حمــــد خدا را
همي سزد كه بگويم منم كه فخــــــر زمينم
زِ تاج و تختٍ جُم و كَيً مرا است عار، و ليـكن
به آستانِ ولايت، كمينــــــــــة خاكنشـي
شاه ولايت علي (ع)
شيـــر حق، شاه ولايت، عليِ عالي، كٍشْ
كمترينْ بنده بْوُد ننگ، شهنشاهي را
خوشْ زماني كَاسُدْالله برآرد به قصاص
از پسِ پردة اســــــــرار، يداللهي را
شير خدا شاه نجف
تا مرا مٍهــــــرِ علي در دل و جان است، بْوُدْ
پيشِ چشمم، دو جهان خوارتر از مْشتٍ خَزَفْ
از من اين نكته چـو بشنيد، خروشــيد به زار
آهي از ســــــينه برآورد، همه سوزش و تَف
گفت: مستوره ! كنون خُرم و خندان مي باش
چو مدد جويي از آن شيـــــرِ خدا، شاه نجف
شاه ذوالفقار
تا عشـق تو در دلِ فٍگار است
ما را نه شكيب و نه قـــرار است
در چشــمِ تو توتياست، ما را
خاكي كه تُرا بر آن گُــــذار است
خـُـــرم، دلِ آنكه از رَهِ صدق
چـــون من به محبتت دچار است
ابرويِ تو يا هــــلال، يا قوس
يا در كفٍ شاه ذوالفقـــــار است
شـــــاهي كه مدام، جبرئيـلش
بر درگـــــــــهٍ بار، پردهدار است
ضرغامالحق، علي، كه وصفش
بيرون ز حساب و از شمار است
مستـــوره ! ز غم مُنال، زيراك
مولاي تو شيــــــر كردگار است
نثري از اديبه و خوشنويس كُرد مستورة اَردلان
«.. درود بيقياس بر نخستين نتيجة قلمِ قدرت، دودة دودمان رسالت، باعث ايجاد كَوًنَيًن و شهسوار عرصة ثَقَلَيًن؛ جُنابي كه اگر منظور از وجود او نبودي، هيچ وجودي موجود نگشتي؛ كاميابي كه اگر مقصود از خلقت ذات مسعود او نيامدي، قلمِ قضا بر لوحِ قدرت، هستيِ هيچ آفريده ننوشتي؛ باعث خلقت حُوا و آدم، و ماية ايجاد لوح و قلم اوست: لولاكَ لولاكَ لَما خلقتُ الجن و الانسُ و الافلاك..
محمِد شهنشاه دنيا و دين
شفيع گُنَه، شافع مْذنِبين»[1].
بخش چهارم
مروري بر آثار خوشنويساني كه
مٍهر و مودّت پيامبر (ص) و اهل بيت ايشان (ع) را
در آثار خطّي و دستنبشتههاي خويش متجلّي ساختهاند
در اين ادامة اين بخش، قطعاتي از آثار خطّي خوشنويسان شافعيمذهب كُرد، به عنوان شواهدي از بحث، ارائه مي گردد. لازم به تذكّر است كه اين قطعات، تنها نمونههايي معدود است كه از ميان مجموعهاي بسيار متنوع و غني در اين زمينه، انتخاب گرديده است؛ و البته تدوين و نمايش مجموعة كامل آن، خود اطلسي ويژه مي طلبد. همچنين يادآور مي شود كه تدوين كامل اين قطعات خطّي كه به صورت پراكنده در لابلاي كتب خطّي يا چاپ شده، و يا در ميان مجموعههاي شخصي خوشنويسان يا افراد علاقمند به خطّاطي حفظ گرديده است، به ارادهاي مصمم و كاري جمعي و فراگير نياز دارد. اميد است اين حركت مقدِس، در آيندهاي نزديك تحقّق يابد..
و اينك نمونههايي از مضامين قطعات خطّي بر جاي مانده از خوشنويسان كُرد شافعيمذهب كردستان ايران كه در بخش پاياني مقاله، اصل آن نيز ارائه مي گردد:
مضمون قطعهاي به خطّ مرحوم يمين لشكر سنندجي:
«علي بشر كيف بشر ربه فيه تجلي و ظهر».
مضامين قطعاتي به خطّ مرحوم ملا حسن حزين، خطّاط مشهور كردستاني:
1/ «اشهد انّ محمِد رسولالله ».
2/ «و هو علي كلّ شيء قدير».
3/« الله ،محمد، علي، فاطمه، حسن، حسين».
4/ «انا مدينه العلم و علي بابها».
5/ «ولايه علي بن ابيطالب حٍصني، فمن دخل حصني امن من عذابي».
6/ «غريق بحر عصيانم دخيلك يا رسولالله ».
7/ «آمنتُ بِالله و ملائكته و كُتُبه و رُسله و اليوم الآخر و القدر و خيره و شره و بعث بعد الموت»؛ (تابلوی سفينه النّجاه).
8/ «يا علي بن ابيطالب».
9/ «يا امام رضا».
10/ «محمِد عربی شفيع روز قيامت».
مضمون قطعهای از مصباح الديوان ادب، شاعر و خوشنويس مکریانی :
لي خمسه اطفي بها، حر الوبا (الجحيم) الحاطمه
المصطفي و المرتضي و ابناهـــــــما و الفاطمه
مضمون نامه بینقطه مولوی كُرد، به خطّ مرحوم سيد طاهر هاشمي:
نامه بینقطه مولوی كُرد به محمود پاشای جاف:
اسم الله العال اول هر كلام كه صدور اهل كمال در سطور آرد و اكمل و اصح هر طور املح و هر سحر حلال كه كلك درر سلك گهر مرسوم معدوم محروم محرر و مسطور دارد حمد و مدح هر حامد و هر مادح در گروه هر مسلم و در رهط هر ملحد و كادح كرور در كرور در همة اعصار و دهور مر درگاه عالمآرامگاه لاالهالاالله را، و درود لامعدود و سلام لامحصور لامحدود عدد كُلّ داءٍ و دواء مادام السمك و السماك و السماء مر سالار ملك ممدود و سردار محلّ محمود و كارگاه در علوم همة علماء آگاه محمد رسولالله را، و مر آل اعلام و اولاد اطهار الاسرار احرار را، و سآئر اهل اسلام و گروه صوالح الاطوار را، حمد اله عالم حاصل و درود و سلام رسول اكرم كامل آمد، مرسول كالوصول را آماده كرده وطرح اهل وداد را در دل آورده همراه آه دل مكدر در هر مسا و هر سحر سركار مكرم سردار اكرم و اولوالامر مكارم و مراحم همدم را ادام الله عمره و عمر اولاده الكرام طوعاً و روحاً مرسل رسائل دعا و سلامم، معلوم سركار آمده كه اولاد آدم و حوا ولد داودآسا اگر همه عالم كالهوا محكوم حكم و رام امر او گردد محل او گور و همراه او مور گردد، عرعر و سرو عمر همهكس صرصر عدم و ارة مرگ در راه دارد، و حاصل و محصول دوام هر احد را داس اعدام مالك ملك ارواح در درَو آرد، مرد راه را دل در گرو وداد راه آورد اعمال صوالح آمد، حالا كه همدم روحي دلا عمل صلحاء در كار دار كه لو راح الروح وصار آدم كالمكروه المطروح لاطمع لعامل السوء الا سوء الدار، ارحم همه رحما و اكرم همه كرما مردهها را همه در دارالسلام همسر سور و سرور و حور و سركار كرممدار و اهل و اولاد او را كامروا و دائما در آلاء سرمد و مدد همم اهلالله محروس و مسلم و مسرور و اعداء او را در آلام، اصل همه كامها و اساس كل مأمول و مرام الدعا لكم و الاولادكم مادام الروح و وسعه الحال و السلام و الاكرام ولد آلالروح المعدوم الملول هو الموصل لكل موصول مرسول رسول معدوم ملول مطمح ادراك سركار آمر مكرم هماسم محمد اكرم صل اللهم له و سلم مادام العالم گردد.
مهدینه
سرودهای از مرحوم سید محمد طاهر سیدزاده هاشمی
به زبان کردی و به خط خود شاعر
گيانم به فدای سینهی سهد چاکی مهدينه
جیی جیلوهی رهوزهی شههی (لولاک)ی مهدينه
بو ديدهي دل باعثي ئهنواري هـــــــــــــــودايه
يهك زهرره له (كحلالبصــــر)ي خاكي مهدينه
لاي عارفي كامل نيه سهد جه ننهتي مهوعـــــوود
خوشتر له بهههشتي خهس و خاشـاكي مهدينه
چاوي من و تو كويره، مهگــــهر ئههلي كهرامهت
چاو ديني بگاته حهددي ئيــــــــدراكي مهدينه
ئهستـــــوونهي حهننانهت ئهگهر بيستووه، راسه
شهو شاهده بو قهلبي شــــــهغهفناكي مهدينه
وا چاكه بكهم سينـــــــهي خوم چاك و به زاري
بگريم و بليــــــــم دهستي من و چاكي مهدينه
ههر زهرره له يهسرب فهلهكيــــــكه به فهخامهت
روحم به فيـــــــداي گهردشي ئهفلاكي مهدينه
رهوزهي وهكوو جهنناتي شهههنشاهي ئولولعهزم
مهشحــــوونه له جيي بوسهي ئهفلاكي مهدينه
بو نووري دلي ئههلي بهسيـــــــرهت نيه (طاهر)
دهرماني وهكــــوو مهنزهري رووناكي مهدينه
ترجمه شعر «مدينه» به فارسی:
جان من به فداي سينة صد چاك مدينه باد / همان جايي كه جلوگاه روضة شاه لولاك ـ پيامبر اكرم (ص) ـ است.
براي ديدة دل، منشأ انوار هدايت است / ذرهاي از كحلالبصر خاك مدينه.
در نزد عارف كامل، صد جنّت موعود / خوشتر از بهشت خس و خاشاك مدينه نيست.
چشم من و تو كور است، مگر اهل كرامت / چشم بصيرتشان به ادراك مدينه نائل گردد.
ستون حُنّانه (گريان) را شنيدهاي ؟ آري، را ست است / آن ستون شاهدي است بر قلب عاشق و پْرشور مدينه.
بهتر آنست كه سينة خويش را چاك زنم و با ناله و زاري / بگريم و بگويم: اين دست من و آن چاك دامان مدينه.
هر ذرّه از يثرب، خود در شكوه و عظمت فلكي است / جانم به فدايِ گردش افلاك مدينه باد.
روضة همچون بهشت شاهنشاه اولولعزم ـ حضرت محمد (ص) ـ / آكنده است از جای بوسه افلاك مدينه.
ای (طاهر) ! براي روشنيِ دلِ اهل بصيرت، نيست / درماني بهتر از منظر تابناك و پْرفروغِ مدينه.
مجموعه آثار خطی
مرحوم محمد خان سهامالملك تیکانتپهای، خوشنويس مکریانی
سهام الملك از خوشنويسان نامدار منطقة مْكري در كردستان ايران به شمار است كه در عصر و زمانة خويش از شهرت و احترام و اعتباري خاص برخوردار بوده است. او هنرمند و خوشنويسي مؤمن و معتقد و مخلص بوده و تعلق خاطري ويژه به حضرت رسول اكرم (ص) و خاندان پاك ايشان داشته و به عرفا و مشايخ كبار كردستان نيز ارادت مي ورزيده است. همازينرو، در بسياري از آثار و قطعات خطي بر جاي مانده ازو، اين مودّت و دلبستگي موج مي زند.
يكي از دستنبشتههاي به يادگار مانده از سهامالملك مْكرياني، ادعية مأثورهاي است كه به خطّ نسخ كتابت شده است. از جملة اين ادعيه، نيايشي است منسوب به حضرت امام جعفر صادق (ع) كه تحت عنوان «دعاي امام جعفر صادق رضي الله عنه» كتابت گرديده است. دعاي مزبور با اين جملات آغاز شده است:
«يا عْدَِتي عٍندُ شٍدِتي، و يا غوثي عٍندُ كُربُتي، اَحرِسني بِعُيًنِكُ، و لامُبلَغَ علمٍنا، و لاتُسُلِّط علينا بذنوبِنا مُن لايُرحُمْنا و اَرزُقنا و اَنتَ اَرحمْ الراحمين. اللّهم اِنّي نَسئَلُكُ رحمه مٍن عندٍك تَهدي بِها رَوعُنا و تَلُم بها شَعًثَنا و تَجًمُعْ بِها شَمًلَنا و تَشفي بِها مُرضينا و تُزَكّي بِها اعمالَنا و تُلهِمْنا بِها رُشْدُنا. اللّهم اِنّي اَسئَلُكُ بِصَمُدانيتٍكُ و بِوُحدانيتٍكُ و بِفَردانيتٍكُ و بِعٍزّتٍكُ الباهٍرُه وبِرحمُتٍك الواسٍعه اَن تَجعُلَ لَنا نوراً في مسامٍعٍنا و نوراً في اَعًيْنِنا و نوراً في اَجداثٍنا و نوراً في قلوبِنا و نوراً في حُواسٍنا و نوراً في نَسُمنا و نوراً في جسمٍنا و نوراً مٍن بينِ اَيدينا. اللّهم زِدنا علماً و نوراً و حٍلماً و آتٍنا نعمه ظاهٍرُه و نعمه باطٍنَه..».
از ديگر جلوههاي مهر و مودت پيامبر (ص) در آثار خطّي خوشنويسان شافعيمذهب كردستان ايران، منظومهاي است به زبان عربي، تحت عنوان «قصيدة بْرده»[2]، در منقبت و نعت حضرت رسول اكرم (ص)، كه به شيوة نسخ، و با خط زيباي مرحوم سهامالملك، كتابت و تذهيب گرديده است. اين منظومه چنين آغاز مي گردد:
قصيدة البـــرده
بسم الله الرحمن الرحيم
امن تذكر حيــــــران بذي سلم
مزجت دمعا جــري من مقله بدم
والطف بعبـدك فــــي الدارين ..
صبــرا متي تدعه الاهوال ينهـزم
واذن لصحب صلوه منك دائمـه
علي النبــي بمنهل و منسجــــــم
منابع و مآخذ
الف) به زبان فارسی
1/ ميرزا علي اكبر وقايعنگار كردستاني، حديقة ناصريه، نسخة خطّي كتابخانة عمومي سنندج.
2/ ميرزا شكرالله فخرالكتاب، تحفة ناصريه، به تصحيح دكتر حشمتالله طبيبي، انتشارات اميركبير، تهران.
3/ شيخ محمد مردوخ، تاريخ كرد و كردستان، جلد اول، انتشارات غريقي، سنندج.
4/ شيخ محمد مردوخ، تاريخ كرد و كردستان، جلد دوم، انتشارات غريقي، سنندج.
5/ بابا مردوخ روحاني (شيوا)، تاريخ مشاهير كرد، جلد اول، انتشارات سروش، تهران 1364.
5/ بابا مردوخ روحاني (شيوا)، تاريخ مشاهير كرد، جلد دوم، انتشارات سروش، تهران 1366.
6/ سوران كردستاني، فرهنگنامة مشاهير كردستان اردلان، چاپ نشده.
7/ ملا عبدالکریم مدرس، دانشمندان کرد در خدمت علم و دین، ترجمه احمد حواری نسب، انتشارات اطلاعات، تهران 1369.
8/ ابراهيم افخمي، تاريخ فرهنگ و ادب مكريان، جلد 1.
9/ ابراهيم افخمي، تاريخ فرهنگ و ادب مكريان، جلد 2.
10/ سيد عبدالحميد حيرت سجادي، گلزار شاعران كردستان، ناشر مؤلف، تهران 1364.
11/ برهان ايازي، آيينة سنندج، سنندج 1360.
ب ) به زبان کردی
12/ ملا عبدالکریم مدرس ، یادی مهردان (یاد مردان)، چاپخانه کوری زنانیاری، بهغدا سالی ههزار و سیسهد و حهفتا و نوی زایینی، بهرگی یهکهم.
13 / ملا عبدالكريم مدرس، يادي مهردان (ياد مردان)، چاپخانهی کوری زانیاری، سالی ههزار و سیسهد و ههشتا و سیی زایینی، بهرگی دووهم.
14/ ملا عبدالكريم مدرس، بنهمالهي زانياران (خاندانهاي علماي كرد)،محهممهد عهلی قهرهداغی ئامادهی چاپی کردووه، بهغدا، سالی ههزار و سیسهد و نهودهد و ههشتی زایینی.
15/ سوران كردستاني (سنهيي)، رسالهی عشق (شرح ادبي ـ عرفاني ديوان مولوي كُرد)، ناوهندی بلاو کردنهوهی فهرههنگ و ئهدهبی کوردی، ورمی، سالی ههزار و سیسهد و حهفتا و یهکی ههتاوی.
ج ) به زبان انگلیسی
16/ The Art of Persia, Yale University, 1984.
ج ) به زبان عربی
17/ تاريخ المذاهب الاسلاميه، محمد ابوزهره، بيروت.
18/ تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلاني، دار الفكر، بيروت، 1404 هجري.
19/ اهل البيت و المرجعيه العلميه للامه الاسلاميه، عبدالحليم ابراهيم المنسي العزمي، انتشارات دانشگاه مذاهب اسلامي، خرداد 1380.
20/ حب اهل البيت عند المذاهب الاسلاميه، الشيخ احمد الزين، قاضي شرع ، صيدا، لبنان، انتشارات دانشگاه مذاهب اسلامي، خرداد 1380.
د ـ اسناد تاریخی كردستان
منبع اصلي اسناد در اين پژوهشنامه، آرشيو شخصي و منحصر به فرد پروژة تحقيقات فرهنگي سوران كردستاني است كه درخلال دو دهه و با انجام تحقيقات گستردة ميداني در خطّة كردستان ايران جمعآوري و تدوين شده و مورد تحقيق قرار گرفته است.
سپاسگزاري
در گردآوري بخشي از آثار خطي اين مجموعه، مربوط به منطقة مْكريان، تني چند از فرهنگپروران كُرد بوكاني، نگارنده را ياري رسانيدهاند كه اجرشان با پروردگار بخشندة مهربان .. اين عزيزان عبارتند از: 1ـ آقاي محمِد افخمي، فرزند شايستة مرحوم ميرزا محمود افخمالوزاره خوشنويس معروف بوكاني. 2ـ آقاي امير كيا، نوة مرحوم محمد خان سهامالملك باباميري فاضل و خوشنويس شهير منطقة مْكريان
17/ مقدمة تاريخ اردلان، نوشتة ماهشرف خانم قادري مشهور به مستورة اردلان.
18/ قصيده البرده، از قصايد معروف شيخ شرفالدين محمد بن سعيد مشهور به بوصيري (608 ـ 691 هجري قمري) است. وي از اهالي بوصير، يكي از قراء مصر بوده و در مدح حضرت ختمي مرتبت (ص) مجموعه قصائدي سروده كه بسيار مشهور است. اين قصايد عبارتند از: قصيدة بْرده، قصيدة لاميه، قصيدة مضريه، قصيدة همزه. علماي كرد به «قصيدة بْرده» تعلق خاطري خاص نشان دادهاند و همازينروي، اين قصيده در ماه مولود پيامبر (ص)، در محافل مولودخواني در كردستان همراه با دفنوازي خوانده مي شود. برخي از علما و شاعران شافعيمذهب كردستان بر اين قصيده تخميسهاي عالي سرودهاند؛ از جمله: تخميس عالم رباني شيخ حبيبالله مدرس روحاني كاشتري مردوخي كردستاني بر قصيده بْردة شيخ بوصيري.