خاندان بزرگ مشايخ بارزانی
دكتر سوران كردستانی
ناحيه بارزان
بارزان/ barzan؛ نام منطقهاي است كوهستاني در شمال عراق كه بر اساس تقسيمات كشوري بخشي از استان اربيل/ ههولير مي باشد و از قديم الايام مسكن ايل كردتبار و سلحشوري است كه به همين ناحيه منسوب گشته و (بارزاني) ناميده شدهاند.
ايل بارزاني
امرار معاش عشيره بارزاني بيشتر از راه دامداري و رمهگرداني صورت مي گيرد و به جهت كوهستاني بودن محل سكونتشان و نيز داشتن روحيه سلحشوري و آزادگي؛ در خلال سده پيشين پيوسته در وضعيت جنگ و درگيري و مناقشه با دولت مركزي عراق بسر برده و همواره از عمران و آبادي و آسايش بيبهره بودهاند. مؤلف تاريخ مشاهير كرد در اين زمينه مي نويسد:
«كوهستاني و صعب العبور بودن ناحيه بارزان موجب شده كه مردمش در طول تاريخ خود نتوانند با همسايگان و دنياي خارجي مراوده و ارتباط زيادي داشته باشند و اين امر گرچه عاملي بازدارنده در جهت شكوفايي اوضاع اقتصادي و ارتقاء سطح دانش و آگاهيهاي آنان بوده؛ اما اين امكان را برايشان فراهم آورده است كه فرهنگ اصيل خود را حفظ كنند و صداقت و يكرنگي زبانزدشان را از دست ندهند. همچنين نياز به شكار حيوانات وحشي در آن شرايط سخت جوگرافيايي؛ از مردانشان تيراندازاني دلير و بسيار ماهر ساخته است»[1].
مشايخ بارزاني
بر اساس نوشته مؤلف كتاب (الاكراد في بهدينان) رشته نسبي خاندان مشايخ بارزاني به امراي بادينان منتهي مي گردد و شجره خانوادگي ايشان را چنين ثبت نموده است:
ملا مصطفي بن شيخ محمد بن شيخ عبدالسلام بن ملا عبدالله بن ملا محمد بن عبدالرحمن بن ملا تاجالدين بن عبدالسلام بن سعيد بن شيخ محمد بن شيخ احمد بن ملا احمد بن عبدالرحيم بن سعيد.
نيز مرحوم استاد عبدالرحمن شرفكندي متخلص و شهير به هژار مكرياني در بخش پاياني ترجمه كردي كتاب شرفنامه در اين باره مي نويسد كه خاندان مشايخ بارزاني از اميران ناحيه آمدي منشعب گشتهاند و مسعود نامي از اين خاندان از امور و اقتدارات دنيوي چشم مي پوشيده و به ناحيه زيبار رفته و عزلت گزيده است و اولاد و احفاد وي نيز بر همين نهج به عرفان و كسب علوم ديني روي آوردهاند. هم ازينروست كه تني چند از اين سلسله به (ملا) و برخي از آنان به (شيخ) اشتهار پيدا كردهاند.
دو تن از اين خاندان به نامهاي ملا عبدالسلام و ملا عبدالرحمن از اعتبار و مقام معنوي قابل توجهي برخوردار بودهاند. ايشان از پيروان طريقه عرفاني نقشبنديه و از خلفاي سيد طه شمزيناني بودهاند كه خود وي نيز از خلفاي مولانا خالد شهرزوري (قدس سره) بوده است.
شيخ محمد بارزاني پنج پسر داشته است به نامهاي: شيخ عبدالسلام (دوم)؛ شيخ احمد؛ شيخ محمد صديق؛ شيخ بابو و ملا مصطفي بارزاني.
از ميان مشايخ خاندان بارزاني تني چند از اقتدار و اشتهار ويژهاي برخوردار بودهاند؛ اينان عبارتند از:
شيخ عبدالسلام (اول) بارزاني
شيخ عبدالسلام (دوم) بارزاني
شيخ احمد بارزاني
ملا مصطفي بارزاني
شيخ عبدالسلام (دوم) بارزاني
شيخ عبدالسلام (دوم) پسر شيخ محمد بارزاني؛ در خلال سالهاي 1907 تا 1914 ميلادي در منطقه بارزان عليه دولت عثماني سر به شورش برداشت و در منازعات اجتماعي و سياسي عصر خويش مشاركت داشت و بارها در كنار مردان سلحشور ايل بارزان در مقابل سپاه عثماني ايستاد و با آنها جنگيد. سرانجام به قواي اسماعيل آقا سمكو در كردستان ايران پيوست و در نهايت بسال 1914 ميلادي با خدعه و نيرنگ توسط تركهاي عثماني دستگير شد و در شهر موصل به دار اعدام آويخته شد و به جوار رحمت حق شتافت.
شيخ احمد بارزاني
شيخ احمد پسر شيخ محمد و برادر بزرگتر ملا مصطفي؛ پس از اعدام شدن برادرش شيخ عبدالسلام؛ در راه احقاق حقوق حقه عشيره و قومش علم مبارزه با خليفه عثماني را برافراشته است و اين زمان مطابق بوده است با جنگ بين الملل اول.
از بررسي زندگينامه و تاريخچه مبارزات شيخ احمد بارزاني چنين بر مي آيد كه وي به طور مشخص از سال 1919 ميلادي به بعد و در جريان ادامه مبارزاتش در بخش كردنشين امپراطوري عثماني به اشتهار رسيده است. مؤلف تاريخ مشاهير كرد در مورد وي مي نويسد:
«شيخ احمد در ميان بارزانيان از اعتبار و احترام فوق العادهاي برخوردار بود و مردم وي را ـ چون پدرانش ـ ناجي خود مي دانستند و عقيده داشتند كه از عالم بالا و ناپيدا به وي الهام مي شود. اعتبار ديني شيخ احمد موجب شد كه قدرت او روز به روز بيشتر شود؛ بويژه چون مردم را عليه استعمار انگليس به وحدت مي خواند و با شجاعت سخن از بيرون راندن بيگانگان مي گفت؛ جوانان از جان و دل مطيع فرمانش شده بودند».
مبارزات شيخ احمد بارزاني در راه احقاق حقوق قومي و ملي كرد در فاصله سالهاي 1927 تا 1932 ميلادي به تدريج اوج مي گيرد و در اين فاصله زماني بارها ناحيه بارزان مورد هجوم نظاميان عراقي قرار مي گيرد و نبردهاي سختي بين پيشمرگان كرد شورشي و دولت مركزي عراق رخ مي دهد.
سرانجام در فوريه سال 1933 شيخ احمد در واپسين جنگ خويش با قواي دولتي توان ادامه مبارزه مسلحانه را از دست مي دهد و همراه با قريب به چهار صد رزمنده كرد از طريق حدود شمالي عراق به تركيه پناه مي برد. وي را به قسطنطنيه و ادرين مي برند؛ اما در همان سال دولت تركيه همه پناهجويان كرد را دست بسته تحويل دولت عراق مي دهد. شيخ احمد و همراهانش در شهر حله زنداني مي گردند و پس از مدتي به سليمانيه فرستاده مي شوند. شيخ احمد از سال 1946 ميلادي به بعد در صحنه مبارزات كردان عراقي حضور مؤثري نداشته است.
ملا مصطفي بارزاني
ملا مصطفي پسر شيخ محمد بارزاني در 1901 ميلادي ولادت يافته و بسال 1979 ميلادي بر اثر بيماري وفات يافته و روي در نقاب خاك كشيده است.
سرگذشت و وقايع زندگي و تاريخچه مبارزات سياسي اين رادمرد كرد بسيار مفصل و مشروح و عبرتانگيز است و براي بررسي اين موارد مي بايستي رسالهها و كتابهاي متعددي نوشته شود. نيز بررسي آراي متفاوت و نظرات مختلفي كه پيرامون شخصيت و عملكرد اين ابرمرد تاريخ از سوي مورخين و منتقدان جهان و همچنين از سوي دوستان و دشمنانش ابراز شده است؛ فراوان و گوناگون است و لذا اين كثرت و تنوع آرا مدلل مي دارد كه شخصيت و مشي و عملكرد سياسي و اجتماعي ملا مصطفي بارزاني بسيار مهم و راهبردي و با ارزش بوده است و تحليل اين موارد به اطلاعات كافي تاريخي و معلومات سياسي و آشنايي با اسناد و مستندات تاريخي و معادلات سياسي خاورميانه و جهان در سده نوزدهم و بيستم نياز دارد.
آنچه در اينجا بر طريق اجمال لازم است گفته آيد؛ آنست كه اكثريت مخالفان مشي سياسي ملا مصطفي بارزاني را كمونيستها و اقمار ايشان در خاورميانه تشكيل مي دهند. بويژه تودهايها و پيروان ايشان در كردستان ايران؛ و مخالفان اقتدار عشيرهاي بارزاني در ميان كردان عراقي.
به طور خلاصه؛ موافقان و مخالفان رهبري ملا مصطفي سالهاست كه با يكديگر در ستيز بودهاند و بر اثر همين اختلافات درگيريهاي فراواني ميان مبارزان كرد عراقي درگرفته و حتي دامنه اين اختلافات و درگيریهاي عقيدتي به ميان مردم كشيده شده و متاسفانه به برخوردهاي فيزيكي ميان گروههاي مسلح كرد نيز منجر گشته است. اما خوشبختانه در خلال دهه گذشته اين منازعات درون قومي و داخلي؛ فروكش نموده و روز به روز انديشهورزي و تعقل و تدبر و دورانديشي بر اختلافات كهن پيشي گرفته است و اكنون به روزگار ما كه دولت ديكتاتور و جنايتكار قرن صدام حسين نيز به زبالهدان تاريخ پرتاب شده است؛ اميد ملت كرد براي اتحاد و اتفاق سياسي و نزديكتر شدن آرا و نقطه نظرات در اين عرصه بيشتر شده و اين روند همچنان ادامه دارد و به سوي تحقق اهداف عاليه و احقاق حقوق حقه ملت كرد در كردستان عراق به پيش مي رود.
شروع پررنگ و قابل توجه مبارزات سياسي ملا مصطفي را مي توان از سال 1932 ميلادي دانست. در اين سال وي به همراه برادر بزرگترش شيخ احمد در زندان حله محبوس بود و بعد به حالت تبعيد به سليمانيه فرستاده شد. در 13 ژوئيه 1943 ميلادي ملا مصطفي از تبعيدگاه خويش فرار نمود و خود را بارزان رساند. از همين تاريخ به بعد جنگ و گريزها و مبارزات ملا مصطفي شروع مي شود و در فاصله زماني قريب به چهل و اندي سال اين مناقشات و مبارزات تداوم مي يابد.
شيوههاي مبارزاتي ملا مصطفي در راه احقاق حقوق مسلم و حقه كردان عراقي به صورتهاي متفاوتي انجام گرفته است. گاهي به حالت يورش و حمله به نأسيسات نظامي و ستونهاي ارتشي بوده؛ زماني به حالت جنگ و گريز پارتيزاني صورت گرفته؛ و مدتي نيز آتش بس حكمفرما شده و مبارزات به شيوه گفت و گو و مذاكره و مناقشه سياسي جريان داشته است ..
مبارزات ملا مصطفي بارزاني در راه نيل به حقوق ملي كردان عراقي از خواستهاي قبيلهاي شروع شده و به تدريج به درخواستهاي مشروع و حقوق قومي و ملي همه كردان ارتفاء يافته است. وي تا آنجا كه به اصل مبارزه ملت كرد خدشه وارد نشود؛ با دولتهاي مركزي عراق از در مذاكره و تفاهم و سازش و همكاري در آمده است؛ اما همواره حكومتهاي سركوبگر و ديكتاتور و اقتدارخواه و پانعربيست مركزي عراق در كار خدعه پردازي و فريبكاري و وقت كشي بوده و هيچگاه قائل به برقراري عدالت و رعايت حقوق شهروندي برابر بين كرد و عرب نبودهاند و همواره كوشيدهاند خصوصيات فرهنگي و تاريخ درازدامن حيات ملت كرد را ناديده بگيرند و با اقدامات ضد بشري و كشت و كشتار و امحاء هويت فرهنگي كردان و تعريب مناطق كردنشين؛ قصد داشتهاند كه موجوديت ملت ديرزي و نجيب و صبور كرد را از صحنه فرهنگ و سياست و اقتصاد عراق پاك كنند.
كرونوگرام و رئوس وقايع سالهاي حضور سياسي ملا مصطفي بارزاني در عرصه سياست كردستان عراق عبارتست از:
بروز جنگ دوم بين الملل.
بروز جنگهاي خونين ميان كردان و حكومت مركزي عراق و پشتيباني سياسي و نظامي استعمار انگليس از عربها و دولت مركزي دست نشانده عراق.
كوچ دسته جمعي سي و پنج هزار بارزاني در اكتبر 1945 ميلادي به خاك ايران و استقرار ايشان در شهرهاي كردنشين اشنويه و نقده و مهاباد؛ همراه شدن ملا مصطفي بارزاني با شورش كردان ايراني به رهبري قاضي محمد و بروز درگيريهاي نظامي قواي بارزاني با ارتش ايران در مناطق كردستان ايران.
سقوط قاضي محمد و بازگشت بارزاني به عراق در حالت جنگ و گريز با ارتش ايران.
رفتن بارزاني به همراه پانصد تن از زبدگان پيشمرگ كرد به سوي اتحاد شوروي سابق و گذشتن از مرز ايران و عراق و تركيه (هفدهم ژوئن سال 1947 ميلادي).
وقوع كودتاي نظامي در عراق و سقوط حكومت پادشاهي و روي كار آمدن عبدالكريم قاسم.
بازگشت ملا مصطفي بارزاني به عراق در هفدهم اكتبر 1947 ميلادي و از سرگيري روابط كردان با دولت تازه بنياد مركزي.
ناكامي تلاش بارزاني در مذاكرات با دولت عبدالكريم قاسم و بروز جنگ از سال 1961 ميلادي به بعد.
كودتاي نظامي عبدالسلام عارف با پشتيباني انگليسها و سقوط رژيم عبدالكريم قاسم در فوريه 1963 ميلادي و بروز آتش بس ميان كردان و حكومت مركزي و از سرگيري مذاكرات.
بروز جنگ ميان كردان و دولت تازه بنياد در ژوئن 1963 ميلادي و تداوم آن به مدت پنج ماه و سرانجام آتش بس و مذاكره مجدد.
بروز اختلاف ميان بارزاني و سران حزب پارت دمكرات كردستان عراق.
وقوع جنگ مجدد بين دولت مركزي عراق و كردان در فوريه 1965 ميلادي.
كنارهگيري تني چند از سران حزب دمكرات از رهبري ملا مصطفي بارزاني و همكاري ايشان با دولت مركزي عراق و پشتيباني دولت ايران از بارزاني.
پيروزي قواي پارتيزاني بارزاني و به رسميت شناخته شدن بخشي از حقوق كردان توسط دولت مركزي عراق در نهم ژوئن 1966 ميلادي.
وقوع جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل.
وقوع چند كودتا در كادر رهبري عراق.
انعقاد معاهدهاي پانزده مادهاي ميان بارزاني و صدام حسين در پانزدهم مارس 1970 ميلادي.
وقوع جنگ مجدد ميان صدام و كردها پس از چهار سال در سال 1974 ميلادي.
انعقاد پيماني ميان شاه ايران و صدام حسين در در الجزاير در ششم مارس 1975 ميلادي و وجه المصالحه قرار گرفتن كردها در اين پيماننامه.
شكست مبارزات بارزاني پس از توافق الجزاير و پناهنده شدن ملا مصطفي و يارانش به ايران و اسكان ايشان در عظيميه كرج.
وفات ملا مصطفي بارزاني در مارس 1979 ميلادي مطابق با سال 1358 شمسي).
ابوالحسن تفرشيان يكي از نظاميان ايراني بوده كه مدتي در ركاب ملا مصطفي جنگيده است. وي در كتاب خاطرات خويش موسوم به «قيام افسران خراسان» درباره شخصيت و سجاياي ملا مصطفي بارزاني مي نويسد:
«ملا مصطفي در عين حال كه تحصيلات كلاسيك ندارد؛ مرد فهميدهاي است. او زبان فارسي و عربي را خوب مي داند و به تركي هم حرف مي زند .. يادم هست موقعي كه او را ديدم مثل پيامبري در ميان افرادش ايستاده؛ بينشان فشنگ تقسيم مي كرد. موقعي كه مرا ديد به طرفم آمد .. و گفت: من پيشهوري نيستم. پناهيان هم نيستم كه در موقع صلح رئيس ستاد ارتش باشم و در موقع جنگ ناگهان سر از باكو در بياورم. من هستم و اين تفنگم .. نوكر هيچ قدرت و حكومتي نيستم؛ نه انگليس؛ نه آمريكا و نه روس .. من فقط نوكر ايل بارزان هستم؛ نوكر امت خودم هستم .. با امتش سر يك سفره مي نشست .. به جنگ مي رفت و با همانها در سنگر مي خوابيد. او روشي داشت كه افراد بارزاني دوستش داشتند. كافي بود ملا سوار اسب شود؛ تا بلافاصله پانصد سوار مسلح بدون اينكه بدانند يا بپرسند به دنبالش راه بيفتند ..».
منابع و مآخذ:
كريس كوچيرا؛ «كرد در سده نوزدة و بيست».
كريس كوچيرا؛ «جنبش ملي كرد»؛ ترجمه ابراهيم يونسي.
بخش تكمله ترجمه كردي شرفنامه امير شرفخان بدليسي؛ عيدالرحمن شرفكندي هژار.
ابوالحسن تفرشيان؛ «قيام افسران خراسان».
«الاكراد في بهدينان».
بابا مردوخ روحاني؛ «تاريخ مشاهير كرد»؛ جلد سوم.
درك كنان؛ «كردها و كردستان»؛ ترجمه ابراهيم يونسي.
(به كوردي) «يادي نهوهد سالهي بارزانيي نهمر».
ذيل واژه «بارزاني» در دايره المعارف اسلامي فارسي.
سخنراني ملا مصطفي بارزاني در كنگره سال 1946؛ اينترنت؛ سايت كردستان نت.
1/ تاريخ مشاهير كرد؛ جلد 3/ ص 531
تصاوير مربوطه