زنان نامی کرد
دکتر سوران کردستانی
محقق و نویسنده کرد
خلاصه مقاله
تاریخ پرفراز و نشیب ملت کرد، و نیز حافظه کهنسالان این مردم، نام و خاطره زنانی را به یاد دارد که در عرصههای گوناگون اندیشه و رفتار، هماره تحسین برانگیز بودهاند. از بررسی رویدادهای تاریخی و جریانات اجتماعی کردستان در سدههای پیشین، چنین بر می آید که به طور کلی زن در جامعه سنتی و ایلیاتی و عشایری کردستان موجودی محترم، قدرتمند، مؤثر و مفید، اما در حیطه فعالیتهای اجتماعی نامرئی بوده و حضوری بسیار کمرنگ و شبحگونه داشته است. ازینرو، هر از گاهی که زمینهای فراهم گشته و زنی توانسته حصارهای بلند و تنگ این جایگاه اجتماعی را درنوردد و ساختار سنتی جامعه خویش را بگلسد و بر خلاف عادت مألوف و رسوم معهود در صحنهای از صحنههای اجتماعی نقشآفرین گردد، حافظه جمعی ملت وی را به خاطر سپرده، ستایش نموده و به نیکی و افتخار از وی یاد نموده است.
البته به دلایل گوناگونی از جمله ویژگیها و هویت فرهنگی و نیز ساختار خاص جامعه کردان، شبح گونگی و کمرنگی حضور زنان در صحنههای اجتماعی قابل درک است. اما همواره از زیرساختهای نامرئی ساختار جامعه ایلی ـ عشایری که در آن زن یکی از نقشآفرینان عرصههای فرهنگ ملی و اقتصاد سنتی است، نباید غافل بود.
با در نظر گرفتن یک چنین شرایط فرهنگی و اجتماعی خاص، به هر حال جامعه سنتی کرد، چه شهری و چه روستایی، نه تنها هیچگاه از آثار وجودی زنان اندیشمند، بافراست، مدیر و مدبر و باکیاست بیبهره نبوده است، بلکه حتی در مواردی نقش زنان در اجتماع برجستهتر از مردان همعصر خویش پدیدار گشته و درخشیده است. از نمونههای بارز چنین شخصیتهایی «حفصه خانم نقیب» در عرصه سیاسی و اجتماعی معاصر، و نیز مورخه و ادیبه و شاعره نامی کرد مستوره اردلان را می توان برشمرد.
در بخش یکم این مقاله حوزههای مختلف فعالیتهای فرهنگی ـ اجتماعی برخی از زنان نامی کرد در طول چندین سده پیشین مورد مطالعه قرار گرفته و در بخش دوم، فهرستی از زنان نامی کردستان به همراه شرح مختصری از بیوگرافی آنان آورده شده است.
1- حوزههای مختلف فعالیتهای فرهنگی ـ اجتماعی زنان نامی کرد در سدههای پیشین
با توجه به دایره وظایف و مسئولیتهای زن در جامعه اسلامی، و نیز با در نظر گرفتن سطح فرهنگ عمومی و محرومیتهای فرهنگی ـ اجتماعی ـ اقتصادی جامعه روستایی کردستان در دورانهای گذشته، نمی توان انتظار داشت که در حوزههای علمی و فرهنگی، زنی به درجهای از اشتهار و اعتبار اجتماعی دست یافته باشد؛ مگر در موارد نادر. اما وضع زنان شهرنشین تا حدودی از جامعه زنان روستایی بهتر بوده است. اصولا کردستان منطقه محرومی بوده است و بجز در یکی دو شهر ـ اگر بتوان آنها را در آن ادوار شهر نامید ـ هیچگونه امکانات تحصیلی و فعالیتهای هنری و مشارکتهای اجتماعی به مفهوم امروزی آن، برای زنان فراهم نبوده است. در واقع بافت جامعه شهری و روستایی، مشابه و بسیار به یکدیگر نزدیک بوده است. هم ازینرو، ساختار اجتماعی و جوّ فرهنگی حاکم بر شهرها، چندان فاصلهای با روستاها نداشته است.
در میان طبقات پایین و متوسط شهری، اساساً فعالیت فکری چشمگیری جریان نداشته است. از میان طبقات اعیان و اشراف شهری ـ بر حسب پایگاه اجتماعی خانواده ـ گاهی زنان ادیبه و فاضله هنرمندی برخاستهاند و در عصر خود به درجاتی از شهرت و اعتبار اجتماعی نایل شدهاند. اما در میان طبقه عرفا و علما و ادبای کردستان، به جهت بالاتر بودن سطح علمی و فرهنگی، و برخورداری از منزلت و احترام اجتماعی، و نیز به علت وجود تفکر دینی در خاندانهایی که تحصیل علم را بر زن و مرد مسلمان واجب می داند، غالباً زنان برجستهای سر برآوردهاند که در دوره و عصر خویش منشأ تأثیر و مصدر خدمات ارزندهای بودهاند. با توجه به اینکه زنان در جامعه سنتی و بسته شهری در خلال سدههای میانه و اخیر، نقش اجتماعی مستقیم و برجستهای برعهده نداشتهاند، اما چه بسا برخی از آنان پا به پای مردان و حتی گاهی بیشتر از آنها، در صحنههای گوناگون حیات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه حضور داشتهاند و نقش مؤثری ایفا نمودهاند. در هر حال، ویژگی برجسته فعالیتهای اجتماعی زنان در مقطع یادشده آن است که این فعالیتها غالباً کمرنگ بوده و نمود اجتماعی چندان چشمگیری نداشته است. به دیگر سخن، زنان کرد به طور بالقوه، قابلیت و استعداد انجام فعالیتهای اجتماعی را داشتهاند، اما به علت ساختار سنتی جامعه کرد، مسئولیتهای خانوادگی زنان مقدمتر و مهمتر بوده است. لذا گاهی بر حسب ضرورت، زنان از ورای این پرده نامریی، پدیدار شده و به طور مستقیم در صحنههای مختلف علمی، فرهنگی و هنری عصر خویش ظاهر گردیده و بدینگونه از اعتبار اجتماعی و اشتهار بسزایی برخوردار گشتهاند.
حوزههای گوناگون فعالیتهای علمی، فرهنگی و هنری زنان نامی شهرنشین کرد را در قرون اخیر می توان به طور کلی در پنج دسته زیر مورد مطالعه قرار داد:
یکم ـ حوزه علوم و معارف اسلامی:
مشتمل بر رشتهایی همچون حفظ و تلاوت قرآن، فقه و روایت حدیث. در این حوزه تنی چند از زنان کرد به اشتهار و اعتبار رسیدهاند، کسانی چون: فخر النساء، شهده دینوری، اُمّ محمّد حَکاری، فاطمه حَکاری، جویریه خاتون حَکاری، اَسماء خاتون حَکاری، اَمَة الله خاتون حَکاری، عائشه جَزَری، سَلمی خاتون جَزَری، فاطمه خانم گورانی، عایشه تُرجانی، ..
دوم ـ حوزه ادبیات و علوم انسانی:
مشتمل بر رشتههایی چون ادبیات شفاهی (روایت افسانهها و حکایات و داستانها و پند و امثال)، تاریخ نویسی و نیز شعر (به فارسی، کردی، ترکی و عربی). از میان روایتگران ادبیات شفاهی در قرن اخیر، می توان به دو تن اشاره نمود: خدیجه خانم دخت ملا احمد حجةالاسلام و سیده شیخ زاده درخشنده خانم آیتی دخت روانشاد شیخ محمد مردوخ آیتالله کردستانی. اما در زمینه تاریخ نویسی، یکی از زنان کرد سنندجی به نام ماهشرف خانم قادری متخلص به مستوره و مشهور به مستوره اردلان، به اشتهار چشمگیر و اعتبار اجتماعی قابل توجهی دست یازیده است. نیز از میان زنان شاعره کرد، تنی چند اشتهار یافتهاند: زیب النساء گروسی، حَیران خان دُنبُلی، سریه دیاربکری، صاحبه سلطان دُنبُلی، عایشه عصمت تیمور، جهان آرا خانم پاوهای، خاتون خورشید مریوانی، خورشیدنما داواشی.
سوم ـ حوزه هنر:
مشتمل بر رشتههایی همچون: صنایع دستی روستایی، قالیبافی، سفالگری سنتی و مجسمهسازی، دست آفرینههای ظریف (گلدوزی، پولکدوزی، منجوق دوزی، ملیله دوزی)، خوشنویسی.
چهارم ـ فعالیتهای اجتماعی محدود:
مشتمل بر، الف) تعلیم و تدریس خصوصی به نسوان یا برخی از جوانان ذکور خانواده، در رشتههای علوم اسلامی و ادبیات فارسی و عربی.
ب) فعالیتهای دینی ـ عرفانی (تزکیه و ارشاد نسوان مؤمنه در تکایا و خانقاههای زنان).
پنج ـ حوزه طب سنتی:
در این حوزه برخی از زنان کرد در رشتههایی همچون جرّاحی سنـّتی، قابلگی و گیاه درمانی سنتی فعّال بودهاند. در این زمینه شماری از زنان روستایی و شهرنشین کرد فعالیت داشتهاند و از این طریق در روزگار خویش مصدر خدمات عامالمنفعه بودهاند. دو تن از زنان کرد در قرن اخیر، در منطقه کردستان اَردلان در حوزه طب سنتی فعالیت داشتهاند: شیخ زاده حَسیبه خانم، خواهر شیخ عثمان نقشبندی، در زمینه گیاه درمانی سنتی. و دیگری شیخ زاده سیده درخشنده خانم مردوخ، در زمینه گیاه درمانی سنتی.
2- زنان نامی کرد در فاصله سدههای دوم تا چهارم هجری قمری
قرن دوم هجری قمری
1 ـ حَفصَه کُردیّه: از زنان پارسای کرد در قرن دوم هجری قمری است. وی تا پایان نیمه دوم قرن دوم در قید حیات بوده است.
«عُمری را در ملازمت و خدمتگزاری شعوانه ـ عارفه قرن دوم ـ سپری کرده و از برکت صحبت وی از مراحل فنای نفس و پشت پا زدن به علایق دنیوی گذشته، و به صفای قلب و حضور دایم نایل گشته، و در زهد و تقوی شهرت به سزایی داشته» مشاهیر، ج 1، ص 5
2 ـ سِتَّه لُبابَه کُردی: از زنان بافراست اوایل قرن دوم هجری قمری بوده است.
«دختر یکی از فرمانروایان مقتدر اکراد موصل، مادر مَروان بن محمد بن مروان بن حَکَم، از ملوک اموی است که در نیمه اول قرن دوم می زیسته است» مشاهیر، ج 2، ص 4
قرن ششم هجری قمری
3 ـ فـَخرُالنـِّساء شَهده دینـَوَری (485 ـ 574 هق): شهده بنت ابونصر احمد بن فرج بن عُمر اِبری دینوری است. وی عالمه و محدثـّه و مدرّسه و خوشنویس کرد مقیم بغداد بوده و به جهت برخورداری از حُسن خط و انشاء به (شهدة الکاتبه) اشتهار یافته است.
«طالبان دانش، از اناث و ذکور، هر روز در جلسه درس وی حاضر شده و استفاده کردهاند .. صدای دلنشینی هم داشته است. همسر شهده مردی دانشمند و ادیب بوده است از اهل بغداد به نام ثقةالدوله علی بن محمد مشهور به ابن الانباری» مشاهیر، ج 1، صص 48 ـ 49
قرن هفتم هجری قمری
4 ـ امّ محمّد حَکاری (وفات 714 هق): ام محمد بنت یوسف از اهالی حَکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.
5 ـ زینب اسعردیّه (حوالی 625 تا 705 هق): زینب بنت سلیمان بن احمد اسعردی، عالمه و محدثه کرد مقیم قاهره بوده است.
قرن هشتم هجری قمری
6 ـ فاطمه حَکاری (683 ـ 757 هق): فاطمه بنت ابراهیم بن داوود بن نصر، عالمه و محدثه کرد بوده است.
7 ـ جُوَیریه خاتون حَکاری (693 ـ 783 هق): جویریه بنت احمد بن احمد بن حسین، خواهر اَسماء خاتون حکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.
«با علمای این فن ـ علم حدیث ـ جلسات بحث و گفتگو داشته» مشاهیر، ج 1، ص 108
8 ـ اَسماء خاتون حَکاری (715 – 770 هق): اَسماء بنت احمد بن حسین حَکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.
قرن نهم هجری قمری
9 ـ اَمَةالله خاتون حَکاری: امةالله بنت ابوالعلاء بن شهابالدین کَُردی، از اهالی حَکاری، عالمه و ادیبه و مدرّسه کرد بوده است.
«به زنان و دختران درس ادبی و دینی داده و حدود 60 سال زندگی کرده است. از بین مردان نیز کسانی چون مؤلّف الضَّوء اللامع، سمت شاگردی او را داشتهاند. مشاهیر، ج 1، ص 127
10 ـ عائشه جَزَری: عائشه بنت شمسالدین محمد بن الجزری، از اهالی جزیره واقع در کردستان ترکیه، عالمه و محدثه کرد بوده است.
«بانویی دانشمند از خاندان جَزَریهاست .. در پشت پرده طالبان را درس داده و تا اواسط قرن نهم حیات داشته است» مشاهیر، ج 1، ص 124
11 ـ فاطمه جَزَری: فاطمه بنت شمسالدین محمد بن الجزری، خواهر عائشه جزری، عالمه و محدثه و مدرّسه کرد بوده است.
«این بانو قرآن مجید را تمامی از حفظ داشته .. و مانند خواهرش طلبه را از ذکور و اناث درس می داده و در نیمه دوم قرن نهم درگذشته است» مشاهیر، ج 1، ص 124
12 ـ سَلمیٰ خاتون جَزَری: سَلمیٰ بنت شمسالدین محمد ابن الجَزَری، فاضله و راویه کرد بوده است.
«در هوش و استعداد و حافظه قوی کمنظیر بوده و در ثلث اول قرن نهم دنیای فانی را وداع گفته است» مشاهیر، ج 1، ص 121
13 ـ فاطمه خانم گورانی (794 ـ 873 هق): فاطمه بنت بدر محمد بن الجمال گورانی از احفاد خضر گورانی، عالمه و محدثه و مدرّسه کرد بوده است.
قرن دوازدهم هجری قمری
14 ـ زَیبُ النـِّساء زیور گـَرّوسی: شاعره کرد زیب النساء از خانزادگان علی شکر (گروس کنونی) بوده و در اواسط قرن دوازدهم می زیسته است.
«در غزل سرایی و هجو طبع غرّایی داشته و اشعار بسیاری گفته که تعداد کمی از آنها باقی مانده است. سه بیت زیر از اوست:
کور به چشمی که لذت بین دیداری نشد
حیف از عمامه زاهد که با صد پیچ و تاب
رشته تزویر گشت و تار زنـّاری نشد
در دیار دوستی بیقدری (زیور) ببین
پیر شد (زیب النساء) او را خریداری نشد
مشاهیر، ج 1، ص 229
قرن سیزدهم هجری قمری
15 ـ حَیران خانم دُنبُلی: حیران بنت کریم خان دُنبُلی، شاعره کرد متخلصه به «حیران»، از زنان نامی کردستان در قرن سیزدهم هجری قمری بوده؛ دیوانی از وی بر جای است مشتمل بر پنج هزار بیت شعر به زبانهای کردی و فارسی و ترکی.
«در نخجوان متولد شده، مدتی در ارومیه زندگی کرده و بعد در تبریز توطن داشته است. حیران خانم شاعره خوبی بوده بوده .. تاریخ ولادت و مرگ او معلوم نیست، همین اندازه روشن است که در وبای سال 1247 هق حیات داشته. حدود هشتاد سال زندگی کرده و اغلب اشعارش در مدح عباس میرزا نایب السلطنه قاجار و مادر و خواهر اوست. اینک قطعاتی از اشعار حیران:
ای حُسن تو ربوده ز کف اختیار دل
پژمرده شد ز هجر رُخَت، لالهزار دل
گشته خراب از غم تو شهربند جان
از دست شد ز فرقت رویت، قرار دل
چون گلشنی که باد سمومی بر آن وزد
از سوزش فراق خزان شد بهار دل
ای من فدات! روز و شبم بی جمال تو
جز آه و ناله نیست کنون، کار و بار دل
از زلف دام ساخته، از خال دانهای
نیرنگها بریخت ز بهر شکار دل
تیری که از کمان وی از روی ناز جست
هم در زمان نشست ببین در کنار دل
یک بار خود نگفتی کای مبتلای من
بی روی من چسان گذرد روزگار دل
نالید دل، چنانکه فلک گوش خود گرفت
تا نشنود فغان من و آه و زار دل
(حیران) نه یک دل ربوده است آن جوان
در کوی دل فتاده چو تو صد هزار دل»
مشاهیر، ج 1، صص 340 ـ 341
16 ـ سَریه دیاربکری (1230 ـ 1283 هق): ادیبه و شاعره کرد بوده و سرودههایی به زبانهای کردی و ترکی از وی بر جای مانده است.
17 ـ صاحبه سلطان دُنبُلی: صاحبه بنت کریم خان دنبلی، همسر ابوالفتح خان ابن مرتضی قلی خان دوم دنبلی بوده و (شهباز) تخلص می کرده و در اواسط قرن سیزدهم هجری قمری می زیسته است.
«در علم نجوم تألیفاتی داشته و شعر را نیکو می سروده .. در فن انشاء و بسیاری از صنایع ظریفه نیز مهارت تام داشته، خط را هم خوب می نوشته است. این رباعی از اوست که در مدح حسنعلی خان بن فتحعلی شاه قاجار سروده است:
شهزاده حَسَن دلیر و لشکرشکن است
شهزاده باکمال شیرینسخن است
در باغ شهنشهی خرامان سروی است
در گلشن خسروی گل یاسمن است» مشاهیر، ج 1، ص 341
18 ـ سیده فاطمه خالدی نقشبندی (1241 ـ 1286 هق): سیده فاطمه، مشهور به سِتـَّه فاطمه، بنت مولانا خالد نقشبندی شهرزوری عارف والامقام کرد، ادیبه و فاضله و عارفه کرد بوده و در سفر حجاز وفات یافته و جنازهاش در مکّه مکرّمه در محلی موسوم به (مُعَلاة) مدفون است.
«در هوش و استعداد از اعاجیب روزگار بوده است. آشنا به ادبیات فارسی و عربی و ترکی و دارای ذوق شعر و فن نویسندگی و آگاه از مسایل فقهی و گرویده طریقه نقشبندی که زنان بسیاری در در دمشق از محضر او استفاده شریعت و طریقت کردهاند» مشاهیر، ج 1، ص 432
19 ـ عایِـِشَه عصمت تیمور (1256 ـ 1286 هق): عایشه بنت اسمعیل رُشدی پاشا بن محمد تیمور کاشف بن اسمعیل بن علی، ادیبه و فاضله کرد بوده و به زبانهای عربی و فارسی و ترکی شعر می سروده و آثار چاپ شدهای از وی بر جای است. سالها مقیم قاهره بوده و در همانجا درگذشته است.
«عایشه عصمت تیمور از آغاز خردسالی به شعر و ادب تمایل زیادی داشت. پدرش به تعلیم و تربیت او همت گماشت و برای او معلم خانگی گرفت .. بعدها عایشه خود در مجامع ادبی حضور یافت و محضر استادان شعر و ادب را درک کرد تا اینکه در فنون بدانجا رسید که کمتر زنی رسیده است. در سرایندگی نیز پخته شد و در انشاء و انشاد نادره زمان گردید. در سال 1294 هق دخترش توحیده ـ که دوشیزهای در سن هیجده سالگی بود ـ ناگهان در عین جوانی و ناکامی چون پرونهای به جهان دیگر پروبال گشود. شاعره حساس دیار نیل، مدت هفت سال عزادار او شد و در این تألمات روحی اشعار و مراثی شیوا و سوزناکی در فراق دختر خود سروده است که از لحاظ ادبی شاهکار است .. قصاید بسیار درباره تعلیم و تربیت جامعه زنان سروده است. آثار چاپ شده عصمت تیمور عبارتند از: دیوان اشعار فارسی و ترکی؛ حلیة الطراز دیوان اشعار عربی؛ نتایج الاحوال فی الاقوال و الافعال شامل حکایات و قصصی در اطراف دستورهای اخلاقی به عربی؛ مرآت التأمل فی الامور» مشاهیر، ج 2، صص 81 ـ 82
قرن چهاردهم هجری قمری
20 ـ جهانآرا خانم پاوهای: جهان آرا دخت مرحوم ملا نشأت پاوهای، همسر اول علی اکبر خان شرف الملک اَردلانی، شاعره کرد و برخوردار از فضل و کمال و حُسن و جمال بوده و تا دهه دوم قرن چهاردهم حیات داشته است. اینک اشعاری از وی خطاب به همسرش شرفالملک:
«قيبلةم دةماخم، قيبلةم دةماخم ×××× نةمةندةن، نيةن بةرزي دةماخم
دوور جة تؤ ثةردةي دةروون داخ داخم ×××× زةنجير تةقدير كةردةن ياساخم
كةم كةم كةردةن كةم سؤماي ضراخم ×××× ثةذموردةن غونضةي طولآلَةي باخم
ثةرطةندةن كلآف خةياتةي ديَزم ×××× نمينةن نةرطس شةهلاي هوونريَزم
زةردةن طولَوةرةق طؤناي طولَنارم ×××× كةساسةن توحفةي مايةي بازارَم
ليَلَةن ئايةنةي جام جةمينم ×××× قولآخين كالآي بالآي خةمينم
نارَةواجةن لالَ دورج يةمانيم ×××× بيَقوربةن طةوهةر نوقلَ نةهانيم
ئازيزم! ية طشت مةينةتباريي تؤن ×××× تانةي ئةغياران، طشت سةركؤنةي تؤن
ئةريَ بيَخةبةر، بيَباك جة ئةحوالَ! ×××× ئةريَ تيرئةنداز وة رووي دانةي لالَ!
تاكةي تؤ ضةني بةختم ناسازي؟ ×××× تا كةي هاي نة شؤن راي بةدمةجازي؟
تاكةي بنؤشؤ زووخ زام جةرط؟ ×××× تاكةي بواضؤ: «ئةي خودا سا مةرط»؟
تاكةي ئةسرينم ئاوثاش خاك بؤ؟ ×××× تاكةي هةناسةم ثةخش ئةفلاك بؤ؟
تاكةي بواضان وة دةشت و دةردا: ×××× «تافتةي رسواييش كيَشان وة سةردا»؟
تو خوا زةليلي و زطاري تا ضةند؟ ×××× توخوا خةميني و خةمباري تا ضةند؟
وةسوةسةي دةروون نيمةشةو تا كةي؟ ×××× جةنط ضةم تا سوبح ضةني خةو تا كةي؟
خوداوةند ئامان! وةسةن دةردسةر ×××× يا نةجات، يا مةرط، يا وةسلَ دلَبةر
ئيتر نةمةندةن تةواناي تانة ×××× جةي فيَشتةر عةزاب ثةنةم مةنمانة
جة خةزانةي غةيب تؤ ضيَش مةبؤ كةم؟ ×××× ثةروانة شاد بؤ، شاد وة شؤلَةي شةم
بولَبولَ نةكيَشؤ هةني جةفاي خار ×××× بيَخةوف بطيَلَؤ ثةي ويَش نة طولَزار
باريَ ئازيزم! شاي تيرئةندازان! ×××× سةردار سثاي طةردةن فةرازان!
دةروونم جة عشق بالآت قةقنةس بي ×××× رؤحم ضةني رؤح ثاكت ثةيوةس بي
تا وة رؤي مةردةن يةك لا و يةك دينم ×××× بزانة طيانم! طياني شيرينم!
زيندةطي و مةرطم ئاما و لواي تؤن ×××× حةواسم جة سةر تةفرقةي راي تؤن
ماوام طةرمةسيَر وة طةر ئيَلآخةن ×××× دةماخم وة بؤي هةواي تؤ ضاخةن
تؤني ئازيزم، تؤني غةمخوارم! ×××× هةر تؤني ياطةي طشت كةس و كارم
من ثةي تؤ ويَم كةرد مةحبووس شاران ×××× مةحرووم جة سةيران بةرز كؤساران
ثةي تؤ دةروونم ثرَ نيَش خارةن ×××× سةد كؤ ضون شاهؤ خةم وةنةم بارةن
من بادةي حةسرةت هيجرانت وةردم ×××× جةفات ثةي من بي، سةفات ثةي مةردم
جةي وةر كيَ بيةن يار دلَدارت ×××× ديسان هةر ئةوةن شةفاي ئازارت
خةدةنط غةمزةي كام مةهرَوو بةردت؟ ×××× هةم بشؤ وة لاش ثةي دةواي دةردت
جة يانةي خالَيي ئيَمةت ض كارةن؟ ×××× دنيا طشت ثةي تؤ مينا بازارَةن
قيبلةم حةيفت كرد جة من ويةردي ×××× خةيالَيَ وةي تةور نة دلَ ئاوةردي
من نة عومر ويَم نةي دنياي فاني ×××× ثام نةنيان وة بان راطةي ناداني
ضةتر نامووسم وة سةر ئةفراشتةن ×××× ثةردةي عيسمةتم هةر نطا داشتةن
بةرز مةكةر جة لام سةداي نام و نةنط ×××× شيشةي مةعسووميم مةدةر وة رووي سةنط
نة خودا بةردار، نة بةندة رازي ×××× نة فتواي شةرعةن، نة حوكم قازي
فيدات بام ثةي ضيَش ثةشيمانيت بةرد؟ ×××× ضةند سةوطةندت وةردْ، ضةند جار عةهدت كةرد؟
ئةر بةيؤ جة لات ساتيَ وة سالَيَ ×××× وة بيَ رةزاي من نةكةي خةيالَيَ
ئةر باخةن، ئةر مولَك، ئةر طةنجةن، ئةر مالَ ×××× دةخلَش هةر بة تؤن، داراي كةمةرلالَ!
خاترت جةم بؤ، دلَ مةدةر وة دلَ ×××× ثةي تؤ رازيان ئي باغضةي ثرَطولَ
21 – خاتون خورشید مریوانی: خورشید دختر شیخ معروف (کهلوس) از سادات (تهراتهوهن)، فاضله و ادیبه و شاعره کرد، تا اواسط قرن چهاردهم هجری قمری در قید حیات بوده است. وی مادر قانع مریوانی شاعر نامدار کرد است.
«در کودکی در خانه یکی از خوانین محترم اَردلان به سر برده و او وسایل تحصیلش را فراهم نموده است، تا آنجا که در ادبیات فارسی اطلاعات شایستهای بههمرسانیده و تا حدودی با علوم صرف و نحو و بیان و منطق و عقاید و زبان عربی آشنا شده است. خاتون خورشید کتابی را به فارسی درباره آداب خانهداری و بچهداری و تربیت فرزند از ابتدای ولادت تا هنگام بلوغ تألیف کرده و دیوان شعری نیز از او بهجای مانده که هیچکدام چاپ و منتشر نشده است. این بانو در فن قالیبافی هم استاد بوده و مخصوصاً در زمینه نقش و نگار و نوع رنگآمیزی قالی و تهیه رنگهای متنوع آن شهرت داشته و نقشههای او را اکنون هم در کردستان (خورشیدی) می خوانند .. اینک قطعه شعری از خاتون خورشید در نصیحت دخترش عادله:
«كضم! رؤلَةي كزؤلَةي بوردةباريم ×××× ضرا رووناكي بيَدةستي و هةذاريم!
كضم! ثارضةي نةذاكاوي زةمانةم ×××× نةتيجةي ئيهتمامي خويَندةواريم!
وةرة طويَ راطرة بؤ ثةندي دايكت ×××× فةرةحبةخشي دةرووني بيَقةراريم!
نةخوةي هةرطيز فةريبي سادةروويان ×××× نةبيتة هؤي زياديي شين و زاريم
كضم! هؤشي حةيا و نامووسي خؤت بيَ ×××× نةكةي كاريَ زياد كةي دةردي كاريم
كضم! هؤشياري خؤت بة تاكوو مردن ×××× وةكوو من بة زرةنطي و هؤشياريم
كضم! وةلَلآ هةموو داخي كضانة ×××× نةخوةشين و كزةي بيَئيختياريم
نة تةنيا وةسيةتم بؤ تؤية رؤلَة! ×××× هةواداري كضاني كوردةواريم
مشاهیر، ج 2، صص 154 ـ 155
22 ـ خورشیدنما داواشی (1320 ـ 1385 هق): خورشیدنما دختر داواشی محمد و خواهر میرزا احمد داواشی، از زنان عارفه و شاعره کرد بوده است. وی از ذوق سرشار ادبی و طبع شعری برخوردار بوده و در بدیهه گویی مهارت داشته است.
«بانویی آگاه، باتقوی و گرویده طریقه قادریّه بوده .. و اینک قطعه شعری از این شاعره که درباره مرشد خود سید صفاءالدین برزنجی هاشمی سروده است:
«ية خورشيد واتةن، دايم غةمينةن ×××× غةمين دووريي سةفائوددينةن
يا خودا مةرطي نةوينم وة ضاو ×××× نةيذنةفم وة طؤش، نةيوينم وة خاو
جادار عةزيز ثير ئيرشاد بؤ ×××× وةكيَلَ زيندةي غةوس بةغداد بؤ
نالَةي مةستانةي تةكيةش هةر بةرز بؤ ×××× ثةناطاي دةرويَش، ئةبدالَ مةرز بؤ
مةيخانةي مةعنيش هةر بةرقةرار بؤ ×××× باخةبةر جة ئةمةر لةيل و نةهار بؤ
جةلاي سينةي سةرد طوناباران بؤ ×××× ئوستاد سةرمةست رؤزطاران بؤ
زةنجير لوتفش نيان وة طةردةن ×××× ئةهلي و رامم كةرد تا وة رؤي مةردةن
بةلَكةم جة ئةلتاف ويَنةي ئةو شا بيَ ×××× رابعةي دةورانن، طوم كةردةرَا بيَ
بطنؤ وة سةر راي تاعةتكاريدا ×××× بةر بةيؤ جة حوكم سةنطةساريدا
بواضؤ سةرمةست بادةي شاكةريم ×××× كةلب ئاسانةي عةبدولقادريم
مشاهیر، ج 3، صص 375 ـ 376
23 ـ عایشه تُرجانی: بنت علامه ملا علی قزلجی تُرجانی، خواهر ملا حسن و ملا حسین قزلجی، از زنان عالمه و عارفه کرد بوده که تا نیمه اول قرن چهاردهم هجری قمری در قید حیات بوده است.
«از محضر پدر خود حداکثر استفاده کرده و از همه علوم متداول آن عصر بهره کافی گرفته و به اخذ اجازه تدریس نایل آمده و پس از آن تا آخر عمر در تعلیم و تربیت طبقه نسوان و همچنین جوانان ذکوری که از اقوام نزدیک وی بودهاند ساعی و کوشا بوده است .. در نتیجه جودت قریحه و هوش سرشار و حافظه قوی و اطلاعات کافی، کمتر کسی را یارای مناظره علمی و دینی با وی بوده است. حتی برادرانش ملا حسن و ملا حسین که هر دو از فضلا و مدرسین معتبر عصر خود بودهاند، او را در هوش و استعداد و کثرت محفوظات بر خود برتری دادهاند» مشاهیر، ج 2، ص 134
24 ـ شیخزاده سیده درخشنده خانم مردوخ (آیتی) (1332 ـ 1397 هق): شیخزاده سیده درخشنده خانم ـ شنی خانم ـ بنت گرامی حضرت آیتالله شیخ محمد مردوخ کردستانی، از زنان عارفه و فاضله و ادیبه و هنرمند کرد بوده است. وی در دوم اردیبهشت 1293 هجری شمسی در سنندج ولادت یافته و در یکم فروردین ماه 1356 شمسی در در همان زادگاه خویش روی در نقاب خاک کشیده و همین شهر در ضلع غربی بیرون آرامگاه حاج ماموسای نودشی، بر فراز تپه شرف الملک (گورستان شیخ محمد باقر) مدفون گردیده است. وی عفیفهای بوده است از تبار مشایخ مردوخی کردستان اَردلان که قرآن، گلستان و بوستان سعدی، و دیوان حافظ شیرازی را در محضر والد ماجد و دانشمندش فراگرفته و ادبیات فولکلوری زبان کردی را از خانواده مادریش ـ خاندان شیخ مصطفی تختوی مردوخی ـ تحصیل نموده است. شیخ زاده درخشنده خانم روایتگر دهها افسانه و داستان و حکایت کردی، و نیز مجموعهای غنی از پند و امثال و نکات شیرین ادبی بوده است. همچنین در چندین رشته هنری صنایع دستی از قبیل نقاشی بر پارچه، گلدوزی، ملیلهدوزی، پولک دوزی، منجوق دوزی و گلابتون دوزی ماهر بوده و بجز اینها، بر طب سنتی و خواص گلها و گیاهان شفابخش احاطه داشته است. سیده درخشنده خانم زنی بوده است بسیار باایمان و معتقد به خدا و آخرت و پیامبر و قرآن و شعائر اسلامی. وی افزون بر این خصال حمیده، از دوستداران سینهچاک خاندان پیامبر (ص) بوده است. شیخ زاده درخشنده خانم هیچگاه از نماز و قرائت قرآن و ذکر ادعیه مأثوره غفلت نورزیده و نام اولیاء الله و مشایخ کبار و پیران طریقت، به ویژه حضرت شیخ حسامالدین نقشبندی (قدس سره)، همواره عطر کلامش بوده است. آثاری که از این حکیمه نامدار کرد بجای مانده، عبارتند از: روایتهایی مشتمل بر داستانهای فولکلوری کردی که توسط این حقیر نگارنده بر نوار کاست ضبط گردیده و بازنویسی شده و بخشی از آن انتشار یافته است. از جمله داستانهای کردی روایت شده توسط ایشان، حکایتی است موسوم به «چیروکی مریهمی زهرد و سووری» که توسط اینجانب در شماره 38 مجله کردی ئاوینه در سال 1377 منتشر گردیده است.