تحول تأويل در تاريخ كلام اسلامی / بخش اول
دکتر سوران کردستاني محقق و نويسنده کرد
منتشر شده در روزنامه همشهری
چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۸۳
تأوي
اشاره: از جمله اساسي ترين مشتركات فكري فريقين اسلامي، يعني اهل سنت و اهل تشيع، دو منبع جاودانه «قرآن» و «سنت رسول الله(ص)» است كه همواره مبناي انديشه و رفتار مشترك مسلمانان بوده است. بر پايه آموزه هاي قرآن كريم، تعليمات اين كتاب مقدس، اصيل و كامل و جامع است و به تعبير خود قرآن، «تبيان لكل شيء» يا بيانگر همه پاسخ ها و برآورنده همه نيازها مي باشد. از سويي، براساس نص قرآن، مجموعه آيات كريمه اين كتاب مقدس، بر دو گونه است: محكمات و متشابهات كه پيرامون تعريف و شناخت و درك و تمايز و افتراق اين دو دسته آيات قرآني، در ميان مذاهب، فرق كلامي و علماي فريقين اسلامي، اختلاف است و از همين رو، در همين زمينه، آراء و نظريات متفاوتي ابراز گرديده است. بدين سان، در اين تضارب درازدامن آراي كلامي. بحث «تأويل آيات قرآني» سر برآورده است كه در اين زمينه، جمعي به تأويل قائلند- به درجاتي از افراط و تفريط- و بعضي به حرمت تأويل معتقدند و برخي ديگر به تأويل مشروط باور دارند. مطلبي كه از پي مي آيد به موضوع «تأويل» و «تأويل گرايي» و «سير تحول تأويل در تاريخ كلام اسلامي» و نيز به «تعاريف گوناگون تأويل» در نزد مذاهب و نحله ها و علماي فريقين، اختصاص دارد. با هم مي خوانيم.
تعاريف لغوي تأويل
بررسي منابع اسلامي و به ويژه تتبع در متون كلامي، نشان مي دهد كه واژه عربي «تأويل»، در خلال سده هاي پيشين، از سوي انديشمندان و علماي مسلمان، به معاني و تعابير گوناگوني به كار رفته و در اين زمينه، آراء بعضاً متفاوتي نيز اظهار و ابراز گرديده است. در پژوهش حاضر، سعي نگارنده بر آن است كه در ابتدا تعاريف مختلف ارائه شده در اين مقوله را مرور نمايد و پس آنگه، مشتركات اين تعاريف و تعابير را در نظر علماي فريقين استخراج نمايد، تا از اين راه بتواند ژرف ساخت ها و ريشه هاي مفهوم تأويل را در انديشه اسلامي بازشناسد.
برخي از منابع، تأويل را به «رجوع دادن» و «برگرداندن كلام به اول» تعبير نموده اند، چنانكه در لسان العرب آمده است: رجع و اول الشيء رجعه… تأويل از كلمه «اول» مشتق گرديده و به معني بازگشت و رجوع است؛ چنانكه «مآل» به معني مرجع و سرانجام و عاقبت از همين واژه ريشه گرفته است. همچنانكه گويند: «اوله اليه»، يعني: او را به آن چيز بازگشت داد يا رجوع داد، اما در اصطلاح قرآني، تأويل همان معني و مفهوم و حقيقتي است كه آيه ناظر بر آن است و به سوي آن بازمي گردد و اين مفهوم در مقابل معني ظاهري و تحت اللفظي آيه قرار مي گيرد. البته پيشينيان تأويل را با تفسير كه برآمده از معني كلام است، مترادف مي دانستند، اما محققين متأخر معتقدند كه هرچند تأويل در اصل با تفسير مرادف است، اما اين مفهوم رفته رفته متحول شده و تفسير، بيشتر به معناي بيان ظاهري و تعريف صوري و شرح لفظي آيات قرآني، به كار مي رود؛ در صورتي كه تأويل ناظر است به شرح و ايضاح محتواي آيات و مفهوم غايي و اصلي آنها.
جرجاني تأويل را در لغت، «به آغاز بازگردانيدن» و «به اول رجوع دادن» مي داند و در شرع، بازگرداندن لفظ از معناي ظاهري به معناي احتمالي مي داند؛ مشروط بر آن كه معناي احتمالي يا محتمل، با كتاب و سنت پيامبر(ص) موافق آيد: «التأويل في الاصل الترجيع؛ و في الشرع صرف اللفظ عن معناه الظاهر الي معني يحتمله اذا كان المحتمل الذي يراه موافقاً بالكتاب و السنه. مثل قوله تعالي: «يخرج الميت…» ان اراد به اخراج الطير من البيضه كان تفسيراً و ان اراد اخراج المؤمن او العالم من الجاهل كان تأويلا (۱)
علامه طباطبايي در همين زمينه، در كتاب قرآن در اسلام، نوشته است: تأويل از كلمه اول به معني رجوع است و مراد از تأويل آن چيزي است كه به سوي آن برمي گردد.
مرحوم استاد معين واژه تأويل را اين گونه معنا كرده اند: بازگردانيدن، بازگشت دادن، تفسير كردن، بيان كردن، شرح و بيان كلمه يا كلام به طوري كه غير از ظاهر آن باشد…
راغب اصفهاني در مفردات، گويد كه تأويل درباره معاني به كار مي رود مانند تأويل رؤيا، اما تفسير اعم از تأويل است و همه الفاظ را شامل است…(۲)
ماتريدي سمرقندي، در باب تأويل، چنين مي گويد كه تأويل ترجيح يكي از معاني محتمل است و قطع و يقين و شهادتي بر آن مترتب نيست در حالي كه، تفسير قطع و يقين را مي رساند و تأكيد است بر اين كه لفظ اين معني را دارد بدان گونه كه بر قطعيت آن خدا را به شهادت آورد…
ريشه يابي لغت تأويل در قرآن
«تأويل» از كلمات ريشه اي و بنيادي و كليدي قرآن كريم است و رديابي اين واژه در قرآن نشان مي دهد كه لفظ تأويل به صورت اسمي و مصدري، قريب به هفده بار تكرار گشته است كه موارد زير را در برمي گيرد:
۱/ هفت بار، در ارتباط با تعبير خواب يا تأويل الاحاديث، در داستان يوسف(ع).۲/ در چند مورد به معناي: عاقبت الامر و سرانجام و وعده و سررسيد.۳/ در مواردي به مفهوم: كشف باطني، دريافت رمز آلود؛ از جمله اين موارد: دو بار در داستان موسي و خضر و يك بار نيز در همين داستان موسي و رجل صالح- خضر- كه مصاحب موسي در سفر، به او مي گويد: ذالك تأويل ما لم تسطع عليه صبراً…۴/ در آيه هفتم از سوره آل عمران.
تأويل در اصطلاح مفسران قرآن و علماي علم كلام، بحثي ديرينه و درازدامن است كه عمدتاً ناظر و معطوف است به مورد چهارم از موارد چهارگانه ياد شده فوق كه از اين پس به آن مي پردازيم.
تأويل و تأويل گرايي در اسلام
اما، مقوله «تأويل» و پديده «تأويل گرايي» در عرصه كلام اسلامي، اساساً از خود قرآن نشأت يافته و اين بحث از زماني آغاز گرديده است كه مفسرين و كلاميون به ترجمه و تفسير و تشريح و ايضاح آيه هفتم از سوره آل عمران مبادرت نموده اند. اينك آيه كريمه مورد بحث:
«هو الذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات فاما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأويله و ما يعلم تأويله الا الله والراسخون في العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما يذكر الا اولوالالباب»۷/ آل عمران.
معناي آيه كريمه فوق الذكر چنين است: اوست كه فرو فرستاد بر تو قرآن را كه برخي از آيات آن «محكم» (يا اصل و محور كتاب)اند و بقيه «متشابه»اند اما آنان كه در دلهاي ايشان كژي و ميل از حق است، پس پيروي مي كنند آن را كه متشابه است براي جستن فتنه و در جست وجوي تأويل آنند و نداند تأويل آن را جز خداي و آنان كه در علم راسخ و استوارند مي گويند ايمان آورديم همه از جانب پروردگار ما است و پند نپذيرند مگر خردمندان.
بر پايه آنچه كه به طور قطع و يقين از آيه كريمه(۷) از سوره آل عمران مستفاد مي گردد. اولاً- مجموعه آيات قرآن اساساً بر دو گونه است: آيات (محكم) و آيات (متشابه). ثانياً- فتنه جويان و دل ناپاكان در پي تأويل به رأي شخصي يا سوءاستفاده از آيات متشابهند. ثالثاً- تأويل آيات قرآني را خداوند مي داند. رابعاً- براساس نحوه قرائت آيه مذكور، كه آيا پس از «الا الله…» وقف كنند يا نه، مفسرين فريقين به دو تعبير قائل گرديده اند:
۱/ بسياري از علماي اهل سنت، بعد از الله… وقف نمايند و معتقدند كه حرف (واو) در آيه مورد بحث عطف نيست، بلكه استيناف يا واو حاليه است. در اين صورت، «راسخون» مبتداي جمله اسميه يا حاليه و «يقولون آمنا به…» خبر آن خواهد بود. اين عقيده به «قول سلف» مشهور است و در اين حالت، معناي آيه چنين مي شود: تأويل آيات متشابه را فقط خدا مي داند و بس؛ و راسخان در علم مي گويند كه ايمان آورديم به آن، همه اش از جانب پروردگار ما است.
مقوله «تأويل» و پديده «تأويل گرايي» در عرصه كلام اسلامي، اساساً از خود قرآن نشأت يافته و اين بحث از زماني آغاز گرديده است كه مفسرين و كلاميون به ترجمه و تفسير و تشريح و ايضاح آيه هفتم از سوره آل عمران مبادرت نموده اند
۲/ و گروهي ديگر مشتمل بر برخي از علماي اهل سنت و بسياري از علماي اهل تشيع، «والراسخون في العلم…» را جمله مستقل و
واو را استينافيه نمي دانند و آن را بر «الله» عطف مي نمايند و اين نظر به «قول خلف» اشتهار يافته است. در اين حالت، معناي آيه اين چنين تعبير مي گردد كه هم خداوند تأويل آيات متشابه را مي داند و هم راسخان در علم؛ كه اين راسخان در علم، از نظر اهل تشيع، رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) هستند.ابوالفتوح رازي در معني آيه هفتم از سوره آل عمران مي نويسد: «در عرف اهل علم، فرق است ميان تفسير و تأويل. كشف معني آيات محكم را تفسير گويند و بيان آيات متشابهات و ديگر وجوه و احتمالات آن را تأويل گويند؛ و حق تعالي لفظ تأويل را در باب متشابه اطلاق كرد و باز نمود كه اين قوم- آنان كه در دل هايشان شك و يا ميل به باطل است- دست از محكم بدارند و به دنبال متشابه افتند، به علت طلب تأويل و غرض ايشان فتنه باشد»(۳)
در همين زمينه، برخي از صاحبنظران را عقيده بر اين است كه جست وجوي تأويل الزاماً به انگيزه فتنه جويي واقع نمي گردد؛ يعني آن كه نبايد چنين پنداشت كه همواره جويندگان تأويل، تمايل به باطل دارند؛ بلكه نسبت جويندگان تأويل به متشابهات قرآني، بر دو وجه است: يكي آن دسته كه به نيت فتنه انگيزي و گمراه ساختن مسلمانان، به متشابهات روي مي آورند و گروه دوم آنانند كه راسخان در علمند و در تأويل آيات به تكلف و از سر اغراض پليد سخن نمي گويند و نيت آنان هماره حق جويي و حق گويي است.
تأويل متشابهات (اهل سنت و اهل تشيع)
اما بحث ديرينه «تأويل متشابهات»، در خلال قرون گذشته، منجر به ظهور آراي متفاوتي در اين زمينه گشته كه به طور خلاصه مي توان ابن نظريات را به دو گرايش تفكيك نمود: اول- طرفداران نظريه «حرمت تأويل آيات متشابه» كه علماي اهل سنت، غالباً در اين گروه قرار مي گيرند. دوم- قائلين به «جواز تأويل آيات متشابه» كه علماي اهل تشيع و برخي از علماي اهل سنت در اين دسته قرار دارند.
از ميان آن دسته از علماي اهل سنت كه قائل به جواز تأويل آيات متشابه اند، مي توان براي نمونه به مواردي چند اشاره نمود؛ از جمله: قول ابوزكريا، يحيي بن شرف مشهور به امام نووي، كه در ضمن شرح «صحيح مسلم» مي گويد كه قول به جواز تأويل آيات متشابه در مورد راسخان در علم، اصح اقوال است؛ زيرا بعيد است كه خداوند بندگان خويش را به شيوه اي خطاب فرمايد كه هيچ يك از آنان به درك و شناخت آن راهي نداشته باشد. نيز ابن حاجب همين نظر را صحيح مي داند؛ هر چند برخي از صحابه و تابعان به حرمت و تأويل آيات متشابه باور داشته اند.
راغب اصفهاني در همين زمينه نظري قابل تأمل ارائه كرده؛ او به طور كلي متشابهات قرآن را به سه دسته تقسيم كرده است: دسته اول / مجموعه آيات متشابهي كه مفهوم غايي و راستين و اساسي آن براي بشر قابل درك نيست، مانند ساعت قيامت. دسته دوم/ مجموعه آيات متشابهي كه شناخت و درك آن براي انسان ممكن است، مثل الفاظ غريب قرآن و احكام مشكل. دسته سوم/ مجموعه آيات متشابهي كه شناخت و درك و فهم معناي اصلي و غايي آن فقط براي راسخان در علم امكان دارد. روايتي را كه در اين زمينه، ابن عباس (رض) از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده است، مي توان ناظر به همين بخش از آيات متشابه تلقي كرد. روايت ياد شده اين است كه رسول الله(ص) فرمودند: «اللهم فقهه في الدين و علمه التأويل». ايشان در حق ابن عباس اين گونه دعا فرمودند: خداوندا! او را در دين فقيه و اهل تحقيق گردان و تأويل قرآن را به او بياموز. لذا بر اساس نظر راغب، در آيه كريمه (۷) از سوره آل عمران، هم وصل و هم وقف «الراسخون» به «الا الله» جايز و ممكن يا محتمل مي گردد، زيرا در صورت قائل بودن به وقف در آيه مذكور، منظور از متشابه، مجموعه آيات متشابهي است كه وقوف بر آنها فقه در حيطه علم الهي قرار دارد و اما در صورت قائل بودن به وصل، مراد از متشابه، مجموعه آيات متشابهي است كه به جز خداوند، راسخان در علم نيز، معناي اصلي و مفهوم غايي آن را مي دانند.
ادامه دارد
پي نوشتها در دفتر روزنامه موجود است