ملاحظات انسانی و اجتماعی در متن وقف نامه‌های كردستان

دكتر سوران كردستاني


تعريف وقف در فقه شافعي
كلمه وقف در زبان عربي به معني نگاه داشتن و حبس كردن است و در اصطلاح شرعي عبارت است از حبس مالي كه قابليت بهرهوري داشته باشد، مشروط بر آنكه عين مال باقي بماند; و هدف از اين حفظ و حبس مال، بهرهبرداري معنوي يا به مصرف رسانيدن درآمدهاي آن در امري مباح به بيان ديگر است، وقف حبس مالي است كه بهرهوري از آن ممكن باشد و اصل مال باقي بماند و با استفاده از بين نرود و هدف نهايي از اين عمل، تقرب به جوار رحمت حق تعالي باشد.
به طور كلي، حبس اموال و املاك با عنوان فقهي وقف از سوي فرد مسلمان، راهي است به سوي رحمت واسعه الهي به قول سعدي ((فرستادن برگ عيش به گور خود)) است و علماي دين از آن به ((حسنه جاريه)) يا كار شايسته پايدار و نمونهاي از باقيات صالحات تعبير نمودهاند مستندات وقف از منبع قرآن و حديث نبوي به عقيده علماي شافعي مذهب، مستند و دليل وقف از منبع قرآن در شريعت اسلامي، آيه [لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون] است كه معني آن چنين است: به خير تمام نميرسيد مادام كه از آنچه دوست ميداريد در راه خدا انفاق نكنيد. نيز به نظر برخي از علماي شرع، آيات [و ماتفعلوا من خير فلن تكفروه] و [وافعلوا الخير لعلكم تفلحون] مستندات ديگري درباره وقفاند.
اما مستند وقف از منبع حديث نبوي، خبري است كه مسلم و ديگر راويان آن را روايت كردهاند بدين مضمون:
))اذامات ابن آدم (العبد) انقطع عمله الا من ثلاث (الا من ثلاث اشيا): صدق جاري، او علم ينتفع به او ولد صالح يدعوله)).
يعني: هرگاه آدمي بميرد، كارهايش به سرانجام خواهد رسيد، مگر سه كار: حسنات بيپايان، دانشي كه به بهرهدهي رسيده باشد و فرزند درستكاري كه در پيشگاه خداوند او را دعا كند.
Oسازمان اوقاف
در صورت نهادينه شدن وقف در فرهنگ جوامع اسلامي و سازمان يافتن صحيح و اصولي آن منافع اقتصادي زيادي خواهد داشت. اما هرگز نبايد فراموش كرد كه وقف در خدمت سالمسازي اقتصاد است و نه رونق اقتصادي; زيرا سالمسازي يك مفهوم ارزشي است و رونق اقتصادي علمي صددرصد مادي است. هرچند يك اقتصاد سالم، البته رونق و شكوفايي نيز به ارمغان خواهد آورد; اما اين رونق و توسعه تبعي است و نه غايت مقصود; در حالي كه هدف از نيل به اقتصاد سالم ناشي از توسعه وقف، جاودانه شدن در معنويت باقي، پايدار و جهان شمول است. به عبارت ديگر وقف مالكيتي ابدي در راستاي نيل به بركات و حسنات بيپايان و مصداق صدق جاري است. اما هر گاه نتايج و عوايد اقتصادي وقف در بستر مصالح عمومي در جريان نباشد و مورد سو نظر و سو استفاده موقوف عليهم قرار گيرد، البته اين نقض غرض از وقف خواهد بود و در اين صورت، جامعه اسلامي از تبعات زيانبار آن در امان نخواهد ماند. بنابراين، به منظور جريان يافتن صحيح وقف و تحقق و نظارت مستمر و هدايتگر بر اين امر مهم در ميان مسلمانان، وجود يك تشكيلات قانوني، فعال و متعهد ـ تحت عنوان اوقاف ـ در جوامع اسلامي ضروري است. به همين دليل، توسعه و تقويت چنين تشكيلاتي از اهم وظايف دولت اسلامي به شمار ميرود.
بنابراين، يك دستگاه توسعه يافته و متعهد در جامعه اسلامي، به دليل گسترش دادن و ژرفا بخشيدن به معنويت و نوعدوستي عامل موثري در جهاني شدن معنويت در ميان فرهنگها و تمدنها و جوامع انساني در جهان است.
Oوقف و گسترش علوم و معارف اسلامي
نيز از ميان ديگر آثار عامالمنفعه وقف، مواردي چند را ميتوان برشمرد، از جمله: گسترش علوم و معارف اسلامي و فراهمسازي امكانات آموزشي و احداث كتابخانهها و مراكز آموزشي تحصيل علوم ديني و ديگر دانشها، تربيت مردان و زنان دانشپژوه در عرصههاي گوناگون علوم و فنون و توسعه انتشارات ديني و علمي. شايان ذكر است كه عوايد هزينه احداث و نگهداري اغلب مراكز علمي و ديني از سدههاي پيشين تا به امروز، به نحوي از عوايد وقف تامين ميشده است.
براي نمونه، هزينه تعمير و نگهداري مسجد جامع كردستان موسوم به دارالاحسان در سنندج و نيز مدرسه علوم ديني وابسته به آن،از زمان احداث تاكنون، در مدت زماني قريب به چهار قرن همواره عمدتا از منافع و عايدات موقوفههاي آن تامين شده است. اين مركز مهم و مشهور مذهبي – علمي، در مركز استان كردستان فعلي، در عهد قاجاريه، و به فرمان امانالله خان اول والي اردلان احداث شد و در قرنهاي گذشته، عمدهترين مركز اشاعه علوم اسلامي در كردستان ايران بوده است و شمار فراواني از علما و ادبا و رجال نامي و برجسته كرد در اين مركز پرورش و تربيت يافتهاند.
Oوقف و سنتهاي اجتماعي نيكو
وقف، در قرون اخير، در ميان مسلمانان، گاهي زمينهساز ظهور آداب و رسومي حسنه و سنتهاي اجتماعي نيكو نيز بوده است، از جمله: ميتوان به ترويج سنت نيكوي ازدواج در ميان جوانان، نگهداري و سرپرستي ايتام، دستگيري از ضعفا و بينوايان، كمك به بيماران، احداث مدارس، بيمارستانها، درمانگاهها و مراكز تحقيقاتي اشاره كرد.
Oوقف و عزاداري سالار شهيدان
يكي از سنتهاي اجتماعي بسيار شايسته و تاثيرگذار در ايران، مراسم عزاداري سالار شهيدان در ماه محرم است كه از درآمد موقوفههاي مومنان و خيرين تامين ميشود. براي نمونه، در كردستان اردلان – سنندج و توابع ـ از دوره قاجاريه تاكنون، از محل عايدات موقوفههاي مرحوم آقامير ابوطالب حسيني، عزاداري ماه محرم همواره (بجز چندين دوره موقت تعطيلي) برپا شده است. توضيح آنكه، در عهد قاجار و در دوره سلطنت فتحعلي شاه، امانالله خان اول به عنوان والي ايالت كردستان اردلان، به عمران و آبادي شهر سنهدژ (سنندج كنوني) همت ميگمارد. وي براي برپايي عزاداري سيدالشهدا در ماه محرم به اشاره دربار قاجار، آقا ميرابوطالب حسني تاجر اصفهاني را به سنندج دعوت مينمايد. آقامير ابوطالب با خانواده و بستگانش پس از انتقال به تهران و عزيمت به سنندج، در اين شهر اقامت اختيار ميكنند.
آقا مير ابوطالب در كردستان، با خريد املاك و احداث چندين عمارت باشكوه و عالي، و نيز اقدامات ديگري همچون احداث قنات در سنندج، به انجام امور عامالمنفعه ميپردازد. از جمله بناهايي كه در زمان وي بنا شده عمارت باشكوهي است واقع در محله تپوله كه اتاقهايي از آن به طرز زيبا و هنرمندانهاي گچكاري و آينهبندي و نقاشي شده است و ميتوان آن را نخستين حسينيه سنندج ناميد. در اين مكان، همه ساله مراسم عزاداري عاشورا برپا ميشده است و هيئت عزاداران اهل تشيع در محوطه اين بنا، به روضهخواني و سينهزني پرداختهاند اين بنا، هم اكنون نيز برجاست و از ميراث فرهنگي مذهبي شهر سنندج به شمار ميرود و به آن عمارت امجد ميگويند.
آقاميرابوطالب حسيني، تاجر اصفهاني، در منطقه كردستان اردلان ـ حوالي قروه ـ دوازده دانگ از املاك خويش را وقف حسينيه و عزاداري امام حسين در ماه محرم كرده است. بعدها، در زمان نوهاش آقا مير ابوطالب دوم ملقب به امجد الاشراف توليت املاك و موقوفه حسينيه سادات بر عهده او قرار ميگيرد. در زمان امجدالاشراف، عزاداري ماه محرم در حسينيه سادات همچنان ادامه داشته است. وي در سال 1329 هجري شمسي روي در نقاب خاك كشيده و از آن پس پسرش مير ابراهيم امجد، توليت و تصدي موقوفات حسينيه سنندج را بر عهده گرفته است. او اين مسئوليت را تا سال 1355 شمسي ادامه داده و در اين سال به ديار باقي شتافته است. در دوران انقلاب اسلامي، اخيرا چند سالي است كه پسران مرحوم آقا مير ابراهيم امجد يعني آقا ميراسماعيل، آقا مير محمد سعيد، آقا مير ابوطالب ارفع به اقامه عزاداري ماه محرم در همان سراي نياكانشان ارشد اولاد مرحوم ميرابراهيم، كه شخص بزرگوار و مومن و فهيمي است در اين زمينه جد و جهد شايان توجهي از خويش نشان داده است.
Oمروري بر اهم احكام وقف در فقه شافعي
وقف اموال منقول و غيرمنقول
1ـ وقف اموال غيرمنقول، مانند زمين و دكان و باغ و قنات و نظاير آن صحيح است.
2ـ وقف اموال منقول، همچون وسايل زندگي (فرش، رختخواب، ظروف و …) و نيز كتاب و نظاير آن صحيح است.
Oشروط وقف ـ حضور موقوف عليه يا موقوف عليهم
3ـ اگر مالي بر شخصي (موقوف عليه) يا اشخاصي (موقوف عليهم) وقف شده باشد، ميبايستي به هنگام وقف، آن شخص (يا اشخاص) حاضر باشد و وقف را بپذيرد. لذا وقف بر طفلي كه هنوز زاده نشده صحيح نيست. يا اينكه وقف بر فرزندان فقير فلانكس صحيح نيست، در حالي كه به هنگام وقف آن شخص فرزند فقير نداشته باشد. نيز وقف بر يكي از دو نفر يا مسجدي كه مشخص نشده باشد، صحيح نيست.
Oبطلان وقف بر خود
4ـ وقف بر خود صحيح نيست. زيرا شايسته نيست كه انسان چيزي را كه از آن خود اوست، بار ديگر به ملكيت خود درآورد.
Oبطلان تعلق منافع مادي وقف بر واقف
5 ـ زماني كه وقف، مشروط به بازگرداندن بهرهاي به واقف گردد، باطل است. مانند آنكه باغي بر مسجدي وقف شود با اين شرط كه آنچه از هيزم و چوب آن باغ به دست آيد به واقف بازگردانده شود كه اين صحيح نيست. اما اگر واقف مالي را بر كسي وقف كند كه برايش قرباني كند يا به جاي او فريضه حجي را به جاي آورد، در اين صورت وقف صحيح است; زيرا تنها حسنات اين عمل به واقف باز ميگردد.
Oتصدي توليت وقف از سوي واقف
6ـ هرگاه نظارت و توليت وقف بر عهده واقف باشد، وقف صحيح است. حتي در صورتي كه از بابت انجام اين نظارت، حقالزحمهاي نيز از عايدات اين موقوفه به واقف برسد، عمل وقف صحيح است.
7ـ برخي از علما معتقدند وقفي كه در آن خود واقف نيز بهرهمند باشد، صحيح است. مانند آنكه واقف بگويد اين باغ را بر طلا بي كه هماكنون درس نحو ميخوانند وقف كردم. در حالي كه خود او نيز يكي از آن طلا ب باشد.
Oوقف بر اهل ذمه
8ـ وقف بر اهل ذمه صحيح است، خواه يك تن يا بيشتر; مشروط بر آنكه بهره وقف در راه گناهكاري به مصرف نرسد. لذا اگر بگويد اگر اين باغ را بر فقيران اهل ذمه وقف كردم صحيح است و اگر بگويد بر آن شخص ذمي كه خدمتكار كنيسه (معبد يهود و نصاري) است وقف كردم وقف باطل است.
Oشروط صيغه وقف
9ـ يكي از شروط صيغه وقف آن است كه با لفظي ادا شود كه معناي حفظ هميشگي آن موقوفه و نيز ضرورت خرج كردن بهره آن به گونهاي كه واقف تعيين كرده است، در برداشته باشد. صيغه وقف بايد با الفاظ صريح و بيكنايه ادا شود.
10ـ عمل وقف تنها با اين گفته كه اين مال را صدقه دادم، محقق نميشود ـ حتي اگر واقف نيت وقف را در دل داشته باشد ـ مگر آنكه عمل وقف را به موضوعي عام منوط كند مانند آنكه بگويد اين زمين را براي ساختن مسجد وقف كردم.
11ـ اگر وقف بر تن (يا جمعي مشخص) باشد، شرط آن است كه آن يك تن (يا جمع مشخص) وقف را قبول كند; در صورتي كه شرايط قبول وقف را دارا باشد. در غير اين صورت، سرپرست او بايد وقف را قبول كند و اين قبول بايد در زماني صورت گيرد كه واقف صيغه وقف را بر زبان جاري ميكند. هر گاه شخصي كه وقف را قبول كند (و يا سرپرست او) به هنگام اداي صيغه وقف از سوي واقف، در آنجا حاضر نباشد،پس بايد بعد از كسب خبر وقف در حق او، بايد آن را قبول كند.
12ـ از ديگر شروط صيغه وقف آن است كه براي هميشه باشد. لذا اگر كسي بگويد اين باغ را بر فلان كس به مدت يك سال وقف كردم اين وقف باطل است. اما اگر عمل وقف براي آزاد كردن بنده يا جهتي كه خير و احسان مشخصي را دربرگيرد، صورت بگيرد، وقف صحيح است. مانند آنكه واقف بگويد اين زمين را براي مدت دو سال بر مسجد وقف كردم. نيز تعيين مدت براي وقف، در صورتي كه چند قرني را شامل گردد، صحيح است. مانند آنكه بگويد اين مال را براي هزار سال وقف كردم.
13ـ هرگاه محدوده زماني شمول وقف از صيغه وقف استنباط گردد، مانند آنكه بگويد اين مال را وقف كردم بر فرزندانم، يا وقف كردم بر فلان كس و بعد از او بر فرزندانش، به نظر اغلب علما اين وقف صحيح است. هرگاه آناني كه در اين صيغه وقف نام برده شدهاند نماندند، اصل مال در وقفيت باقي خواهد ماند و به نزديكترين كسان واقف به ارث خواهد رسيد و اگر كسي از وي باقي نماند، حاكم مسلمانان ميتواند آن مال را به مصرف جامعه مسلمانان برساند. اما برخي از علما، در اين حالت عقيده دارند كه آن مال وقفي براي بينوايان همان شهر بايد به مصرف برسد.14ـ يكي از شروط صيغه وقف كه به زمان اجراي صيغه وقف بازميگردد آن است كه اگر كسي بگويد اين مال را وقف كردم و نام كسي را نبرد، مانند آنكه بگويد اين مال را وقف كردم بر مردي، يا بگويد اين مال را وقف كردم بر آنان كه بعد از اين نسل من به دنيا ميآيند (وقف منقطع الاول) يا بگويد وقف كردم بر كسي كه پس از مرگ من بر قبرم فاتحه بخواند، يا وقف كردم بر مسجدي كه بعد از اين احداث شود، در همه اين موارد وقف باطل است.
اما (در وقف منقطع الوسط) اگر بگويد اين خانه را وقف كردم بر پسرانم و بعد از آنها بر مردي و پس از آن بر فقيران، در اين حالت پس از پسرانش وقف بر فقرا صحيح است.
15ـ يكي ديگر از شروط وقف آن است كه صيغه وقف مشروط به تحقق امري نباشد كه خير و حسنات در بر نداشته باشد از اين رو، اگر واقف بگويد هرگاه از حج بازگردم، آن مال بر تو وقف باشد، اين وقف صحيح نيست. اما اگر همين وقف مشروط به امر خير و حسنهاي شود مانند آنكه بگويد هرگاه ماه رمضان فرا رسيد اين زمين وقف مسجد باشد، اين وقف صحيح است و با فرارسيدن ماه رمضان زمين از آن مسجد خواهد بود.
16ـ اگر تحقق وقف مشروط به مرگ واقف شود مانند آنكه بگويد هرگاه بميرم آن مال بر فلان مسجد وقف باشد، صحيح است، زيرا حكم وصيت دارد. و به همين دليل، اگر واقف، آن مال را بفروشد اين كار به پشيمان شدن از وقف تلقي ميشود. نيز اگر وقف در زمان حال صورت گيرد(وقف منجر) اما تسليم مال وقفي به زماني پس از مرگ واقف موكول شود، آن وقف نيز صحيح است زير حكم وصيت را دارد. و اگر واقف وقف را مشروط به حفظ حق پشيمان شدن خود كند آن وقف باطل است زيرا نه صيغه وقف متضمن فوريت تنجيز است و نه حكم آزاد كردن بنده را دارد. توضيح آنكه، هر وقفي كه متضمن بهرهاي عمومي و امري عامالمنفعه باشد، در اصطلاح فقهي، وقف مضاهيالتحرير يا امر مشابه آزاد كردن بنده ناميده ميشود و اين گونه وقف اگر مشروط نيز باشد، صحيح است.
17ـ يكي از مبطلات وقف آن است كه مشروط به عملي منافي شرع شود; مانند آنكه مالي بر مدرسهاي ديني وقف شود مشروط بر آنكه طلا ب آنجا حق ازدواج نداشته باشند; يا اينكه مشروط به حفظ حق ابطال وقف از سوي واقف شود و يا اينكه مشروط به تغيير صفتي يا حالتي كه در وقفنامه به آن اشاره شده باشد شود و يا اينكه وقف مشروط بر كاهش يا افزايش دادن مال وقفي شود. در همه اين موارد وقف باطل است. اما وقف مشروط بر انحصار فايدهاي بر موضوعي يا جمع انساني مشخصي، صحيح است. مثلا مدرسهاي براي اشاعه علم خاصي وقف شود يا مسجد و تكيه و خانقاهي براي پيروان مذهبي خاص وقف شود.
18ـ اگر وقف مشروط شود بر اجاره ندادن مال وقفي، يا بر اجاره ندادن بيش از يك سال آن مال، يا بر اينكه توليت وقف به كسي سپرده نشود كه احتمال ميرود از قدرتش براي تصرف مال وقفي سو استفاده كند و يا اينكه بر تعمير خانه وقفي از سوي موقوف عليه، و ديگر مواردي از اين قبيل… در همه اين حالات، شرطگذاري در وقف صحيح است اما در هر حال رعايت نكردن اين شروط، در مواقع اضطرار نيز اشكال شرعي ندارد. مثلا اگر مال وقفي براي 2 سال اجاره داده نشود و احتمال داده شود كه اين مال رو به نابودي مينهد، در اين صورت رعايت نكردن شرط اجاره يك ساله در مورد مال وقفي صحيح است. نيز اگر تعدادي كتاب مذهبي بر كتابخانهاي وقف شود، مشروط بر آنكه مجموعه كتابها به كتابخانه ديگري انتقال داده نشود و بعد از مدتها كتابخانه مزبور بر جاي نماند در اين حالت، صحيح است كه كتابهاي وقفي از آن كتابخانه به نزديكترين كتابخانه انتقال داده شود زيرا مراد واقف آن نبود كه كتابها بدون بهرهدهي بمانند يا اگر قرار شد باغي بر دو تن وقف شود و بعد از آن دو تن، بر فقيران آن ناحيه وقف باشد، اين شرط گذاري نيز صحيح است و در اين حالت اگر يكي از آن دو تن بميرد، سهم متوفي به ديگري ميرسد و هرگاه آن ديگري نيز بميرد، سهم هر دو متوفي به فقيران آن ناحيه خواهد رسيد.
وقف بر اولاد (مطلق ـ اولاد ذكور ـ منقطعالاخر
19ـ هرگاه كسي مالي را بر فرزندان خود وقف كند و صراحتا مشخص كند كه به ترتيب خاصي به اين اشخاص برسد، اين وقف صحيح است. مثلا اگر بگويد اين مال را ب فرزندانم وقف ميكنم و بعد از آنها بر فرزندان آنها، در اين حالت تا يك تن از فرزندان خودش مانده باشد، مال وقفي بر نوههايش تعلق نميگيرد. نيز اگر بگويد مالي را بر فرزندانم و بر فرزندان فرزندانم و آنها كه نسبشان به من باز ميگردد وقف كردم در اين حالت، وقف، فرزندان او اعم از پسر و دختر شامل ميشود و به نوههاي پسريش (اعم از پسر و دختر) نيز خواهد رسيد. اما به نوههاي دختريش نخواهد رسيد، زيرا آنها از نسب واقف نيستند.
20ـ اگر واقف بگويد مالي را بر فرزندم و فرزند فرزندم به شيوه ارث وقف كردم در آن حالت اگر يكي از پسران و دختران واقف بميرد سهم او به فرزندانش كه از او ارث ميبرند (چه پسر و چه دختر ـ به ميزان 2 سهم پسر و 1 سهم دختر) تعلق ميگيرد.
21ـ اگر واقف بگويد مالي يا چيزي را بر اولاد ذكورم و ذكور اولاد آنها وقف كردم مطابق قاعده ارث، در آن حالت بهره وقف به پسرش يا پسرانش يا نوه پسرش يا نوههاي پسرياش تعلق ميگيرد و به نوههاي دختريش (اعم از دختر و پسر) و نيز به دختر خود واقف تعلق نميگيرد.
22ـ اگر واقف بگويد مالي يا چيزي را بر اولاد اولادم وقف كردم در اين صورت بهره وقف به تمام فرزندانش اعم از دختر و پسر و همه نوههايش اعم از دختر و پسر تا نسلهاي بعدي، به نسبت يكسان تعلق ميگيرد. 23ـ اگر واقف تنها بگويد اين مال را بر اولادم وقف كردم و از اين بيشتر چيزي نگويد،در اين حالت چنين وقفي را منقطع الاخر ميگويند و آن مال به فرزندان نسل (پشت) خودش اعم از دختر و پسر تعلق ميگيرد و پس از مرگ آنها از ميان ارثبران، به نزديكترين كسان واقف تعلق ميگيرد و به غير از ارثبران، مانند دختر پسر و پسر دخترش و پسر پسر و دختر دخترش، به يك نسبت تعلق ميگيرد.
در اين حالت صفت نزديكي به واقف مورد توجه قرار ميگيرد. اما اگر دليلي وجود داشت كه منظور واقف اولاد او بوده، مثلا به هنگام وقف كردن بگويد اين مال از نسب من خارج نشود، در اين حالت به اولاد پسرش نيز داده ميشود اما به اولاد دخترش تعلق نميگيرد. زيرا نسب اولاد دختري به پدر دختر باز نميگردد.
24ـ هرگاه واقف بگويد اين مال را بر ذريه يا نسل خودم وقف كردم در آن حال منافع وقف بر اولاد و اولاد اولاد (اعم از دختر و پسر و نوه دختري و نوه پسري و از آنها به بعد) تعلق ميگيرد، مگر آنكه بگويد كساني از نسل من كه نسبشان به خودم تعلق ميگيرد. اگر بگويد مالي را بر اولاد ذكورم و اولاد اولادم وقف كردم در آن حالت به دختر خودش و دختر دخترش تعلق نميگيرد. زيرا با قيد ذكور دخترانش را محروم كرده است. در اين حالت، آشكار است كه به طريق اولي، دختر دخترش نيز از وقف محروم ميشود، اما پسر دخترش محروم نميشود و اين حالت در صورتي صحيح است ك قرينهاي دال بر تعلق تام به نسل خودش، آشكار نباشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده − 3 =