مقدمه‌ای بر شناخت منابع و اسناد تاریخی و ریشه‌ی قومی کردان عبدالملکی از سوران کردستانی

قریب به سه دهه پیش از این؛ در خلال تحقیقات میدانی خویش در عرصه‌ی بکر پژوهشهای کردشناسی؛ درباره بخشی از کردان مهاجر ساکن شمال ایران موسوم به «عبدالملکیان مازندران» به طور جسته گریخته خبرهایی دریافت کرده بودم که حاکی از آن بود به روزگار ستم شاهی؛ خاصه در ادوار صفویه و زندیه و قاجاریه؛ ایلها و طوایفی از کردان متوطن در خاک کردستان را به انگیزه‌های گوناگون به مناطقی از سرزمین ایران کوچانیده‌اند که اینان تا به روزگار ما هنوز در آن نواحی ساکنند و با پشتکار و دلگرمی و شکیبایی خارق العاده‌ و شایان تحسینی هنوز هم زبان و آداب و رسوم نیاکان کرد خویش را فراموش نکرده‌ و با عزمی راسخ همچنان هویتهای ایلی و قومی و ملی خویش را پاس داشته‌اند و وفادارانه و هشیارانه بر آنها پای می فشارند. گویی این کلام قدسی قرآن کریم که زبانها و خصوصیات قومی را از نشانه‌های عظمت صنع الهی معرفی می کند؛ به گوش جان نیوشیده‌ و در این زمینه به باوری خلل ناپذیر دست یازیده‌اند و بدینسان حفظ و صیانت هویت خدادادی خویش را از امهات ایمان و از اوجب واجبات و بهترین عبادات می دانند ..

یک کرد عبدالملکی کردستان اردلان در لباس اصیل کردی در اواخر دوره‌ی قاجاریه
(عکص از آرشیو اختصاصی کتابخانه‌ی شخصی دکتر سوران کردستانی)

باری پس از آگاهی از این موضوع؛ کوشیدم با سفر به مناطق شمالی ایران؛ از نزدیک با زندگی این عزیزان آشنا شوم و درباره زبان و پیشینه‌ی آنان آگاهیهای بیشتر به دست آورم. برای نیل به یک چنین مقصودی هرآینه به دو ابزار نیاز داشتم: یکی منابع و اسناد مکتوب و دیگری ملاقات با افراد این ایل و تحقیقات مستقیم میدانی در شهرها و روستاهای محل زیست عبدالملکیان.

در این زمینه؛ از سال 1359 شمسی به بعد تلاشهای خود را آغاز نمودم. در این راستا آوازه‌ی روستایی موسوم به (قلعه‌ی عبدالملکی)‌ در نزدیکی شهر قروه را شنیده بودم. شنیده‌ها حاکی از آن بود که ساکنان آنجا به گویشی از کردی اورامانی سخن می گویند. از آنجایی که در همان زمان روستای دیگری را در حوالی سنندج یافته بودم که ساکنان آن به یکی از گویشهای قدیمی دیالکت اورامانی تکلم می کنند؛ و بدانجا سفر کرده و ایشان را ملاقات کرده بودم؛ دگر بار؛ ذوق زده و خوشحال به سوی روستای قلعه عبدالملکی رهسپار شدم و بدینسان به زبارت ساکنان این روستا نائل آمدم و از نزدیک با آنها سخن گفتم و بسیار پرسیدم و فراوان آموختم و با کوله‌باری از خاطره و تجربه‌های نو بازگشتم .. در سال 1372 شمسی؛ برای بار دوم به روستای قلعه‌ی عبدالملکی سفر کردم و این بار دو تن از دوستان مرا همراهی فرمودند و با دلالت ایشان با تنی چند از عزیزان عبدالملکی آشنا شدم. آنان ما را در منازل خود پذیرفتند و پرسشهایم را با صبر و شکیبایی زایدالوصفی پاسخ دادند و مرا رهین الطاف و نمکگیر سفره‌ی پربرکت خویش ساختند ..

در خلال بازدید از قلعه عبدالملکی قروه شنیدم که چهار قلعه دیگر در مازندران وجود دارد که مابقی این ایل در زمان پادشاهان سلف ایران به آن نواحی کوچانیده شده‌اند. بنابراین؛ هماره در اندیشه آن بودم که به آن مناطق نیز سفر کنم و تحقیقات خویش را در زمینه‌ی فرهنگ و زبان و تاریخچه‌ی این ایل جلیل تکمیل نمایم ..

سالها از این ماجرا گذشت؛ ولی توفیق دیدار عبدالملکیان مازندران حاصل نگردید. تا اینکه در سال 1388 شمسی تنی چند از اهالی زاغمرز مازندران که از طریق اینترنت با وب سایت کردشناسی اینجانب با من آشنا شده بودند؛ از روی لطف و صفای باطن و حب سرزمین مادری و از سر کوچکنوازی؛ با من تماس گرفتند و بدینگونه با آن عزیزان آشنا شدم. ایشان مرا با عزیزی از ساکنان زاغمرز به نام آقای حسن سلیمی عبدالملکی آشنا ساختند و خلاصه از این طریق باب دوستی و مراوده میان ما گشوده شد و زمانی که در اسفند 1388 به تالش و گیلان و مازندران و گرگان سفر نمودم؛ فرصتی دست داد که از زاغمرز نیز دیدن نمایم و پس از سی سال فراق و انتظار و اشتیاق دیدار عبدالملکیان؛ سرانجام با توفیق و تاییدات الهی؛ به دیدار تنی چند از فرهیختگان این ایل جلیل شاد و سرفراز گردم. در اینجا به منظور ثبت این خاطره و ملاقات تاریخی به ذکر نام آن عزیزان بسنده می کنم:

جناب آقای استاد حسن سلیمی عبدالملکی؛ فاضل و محقق در مردمشناسی ایل عبدالملکی و سومین شاعر این ایل جلیل و نیز مؤلف دو کتاب در همین زمینه. ایشان در واقع نخستین آغازگر پژوهشهای مردم شناسی ایل عبدالملکی می باشند و داستان شیفتگی ایشان نسبت به فرهنگ و زبان و تاریخچه‌ی نیاکانش خود حدیث مفصلی است .. ایشان در نخستین سفر اینجانب و همسرم به زاغمرز میزبان ما بودند و همینجا به رسم قدرشناسی و احترام نان و نمک؛ از ایشان و خانواده گرانقدرشان سپاسگزاری می نمایم و اجر زحماتشان را به خداوند منان می سپارم که من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق ..
جناب آقای دکتر رضا عبدالملکی؛ محقق تاریخ و فرهنگ ایل عبدالملکی و مؤلف کتابی در این زمینه.
جناب آقای مهندس حامی نیکبخت عبدالملکی؛ فاضل و شاعر و دوستدار فرهنگ و هنر ایل عبدالملکی.
جناب آقای جمال ابوطالبی فاضل و هنرمند و از اعزه و خاندانهای سرشناس ایل عبدالملکی.
جناب آقای محمد زمان یوسفی؛ فاضل و دوستدار فرهنگ ایل عبدالملکی.
جناب آقای حسام سلیمی عبدالملکی؛ فرزند برومند و هنرمند استاد سلیمی عبدالملکی.

اینک پس از بازگشت از سفر مذکور و تدوین تحقیقات یادشده بر اساس نتایج حاصل از پژوهشهای مستند به منابع مکتوب و اسناد انکار ناپذیر مربوط به آن؛ ماحصل تحقیقات سی ساله‌‌ی خویش را در این زمینه؛ به محضر همه کردستانیان و خاصه عبدالملکیان چهار قلعه مازندران و یک قلعه کردستان که صاحبان اصلی این میراث فاخر و ماندگار می باشند؛ و نیز به دیگر علاقمندان فرهنگ کرد در سراسر ایران و جهان، به رسم تکریم این ایل جلیل و به نام خدمتگزاری کمینه در عرصه فرهنگ و پژوهشهای کردستان شناسی؛ تقدیم می دارم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید ..

کاوش در زمینه‌ی سوابق تاریخی ایل عبدالملکی

در زمینه‌ی ردیابی سوابق تاریخی ایل عبدالملکی در منابع تاریخی ایران و علی الخصوص تواریخ کردستان، پرسشهایی چند در برابر محقق رخ می نماید؛ از این قرار:

نخستین باری که نام ایل عبدالملکی در تواریخ ایران آمده است؛ به چه زمانی باز می گردد؟
نخستین باری که از عبدالملکیان در تواریخ کردستان نامی ذکر شده است؛ در کدام منبع ظهور یافته است و به کدامین عصر و روزگار مربوط می گردد؟
زبان مادری عبدالملیکان نشان از انتساب به زبان کردی و ریشه‌ی اورامانی آن دارد. اگر ایل عبدالملکی کردتبار و اورامی زبان است؛ چرا در مآخذ تاریخی کردستان نامی از آنها به میان نیامده است؟ اگر عبدالملکیان کرد نیستند؛ و مثلا لر یا لک یا شیرازی یا ترکند؛ پس چرا به کردی اورامانی تکلم می کنند و خصوصیات فرهنگی و قومی و ملی کردان را بروز می دهند و خود را کردتبار می دانند؟
آیا تا قبل از تحقیقات این نگارنده؛ هیچگونه منبع شفاهی یا مکتوب تاریخی مربوط به قبل از عهد زندیه که نشانی از ایل عبدالملکی به دست دهد؛ معرفی یا شناسایی شده است؟ اگر پاسخ مثبت است؛ در چه زمان و توسط کدام فرد یا افرادی این کشف صورت گرفته است؟
آیا تا کنون سندی دال بر کرد بودن ایل عبدالملکی به دست آمده است؟
چرا در منابع پیش از دوران زندیه نشانی از سوابق این ایل ثبت و ضبط نگردیده است؟
اگر شواهدی از حضور و ظهور عبدالملکیان و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و نظامی این ایل رشید و دلاور در تواریخ و اسناد مکتوب قبل از زندیه بر جای مانده است؛ آن مجموعه منابع و اسناد کدام است و اکنون در کجا نگهداری می شود؟ و توسط چه کسی کشف شده است؟

برای یافتن پاسخهای روشن و موثق در این زمینه،‌ البته می توان همه مجموعه‌های تاریخ مکتوب اعم از منابع ادوار صفویه و افشاریه و زندیه و قاجاریه را مرور نمود و به ردیابی حضور و ظهور عبدالملکیان در این دوره‌ها اهتمام نمود که البته این کار دشواری نیست و با صرف وقت کافی و مطالعه تواریخ یادشده به نتیجه‌ی مطلوب دست یافت. اما در بادی امر با بررسی همه منابع مذکور، محقق در می یابد که ردیابی ایل عبدالملکی در ادوار تاریخی پیش از زندیه به نتیجه‌ی روشنی منجر نمی گردد و در واقع کمترین نشانی از عبدالملکیان در هیچیک از منابع مکتوب فارسی و کردی و عربی قبل از سلسله زندیه؛ به چشم نمی خورد که هرآینه این موضوع حیرت برانگیز و بسیار قابل توجه و تدقیق است ..

اینجانب در خلال تحقیقات سی ساله گذشته؛ و به ویژه پس از آنکه در سال 1372 شمسی پروژه تدوین تاریخ شفاهی کردستان و جمع آوری اسناد کردستان شناسی را در سنندج آغاز نمودم؛ در زمینه‌ی شناخت ایل عبدالملکی به منابع و اسناد منحصر به فردی دست یافتم و بدینسان با کشف این مستندات بسیاز ارزشمند؛ راه برای شناخت کامل تاریخچه‌ی ایل عبدالملکی بر ما باز و صعوبت تداوم تحقیقات بر ما هموار گشت و بدینسان نسب نامه‌ی سران این ایل شناخته شد و لذا می توان به پرسشهای هفتگانه‌ی فوق الاشاره به درستی پاسخ داد ..

اما این خدمتگزار کمینه بر آن است که به پرسشهای یادشده؛ٰ شخصا و با حضور جمیع اهالی محترم و معزز چهار قلعه عبدالملکی مازندران پاسخ دهد؛ زیرا اهمیت قضیه بسیار فراتر از آن است که بتوان به اجمال و اختصار بسنده نمود. لذا توضیبحات بیشتر را در این زمینه به حضور در جمع اهالی چهارقلعه و گفتگوی مستقیم با فرهنگدوستان و دوستداران و عاشقان تاریخ و زبان و فرهنگ عبدالملکی موکول می سازم و په این عزیزان پیشنهاد می کنم که مرکزی را در زاغمرز به عنوان موزه یا انستیتوی فرهنگی عبدالملکیان تاسیس نمایند و هر آنچه را که از پژوهشهای مردمشناسی این ایل جلیل به دست آمده در آن مرکز نگاهداری کنند و در معرض جهانگردان و بازدیدکنندگان و علاقمندان نسل کنونی و نسلهای آینده عبدالملکی قرار دهند. والسلام ..

فروردین 1389 شمسی، کردستان، سنندج

دکتر سوران کردستانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده + 15 =