هويت فرهنگی و تاريخی كردان خاورميانه / بخش اول
دکتر سوران کردستاني محقق و نويسنده کرد
منتشر شده در روزنامه همشهری
2140 ،13 JUN 2000 خرداد 1379 ، سهشنبه 24
ايراني مختلف اقوام فرهنگي هويت به توجه و بررسي : اشاره
واقعيتهاي شناخت موجب سو يك از ملي هويت درچارچوب
تحكيم به منجر تواند مي ديگر سوي واز شود مي اجتماعي
كرد قوم اقوام ، اين از يكي شود جمعي انسجام و ملي وحدت
در آنان بر كه ظلمي و آن تاريخي صبغه به توجه با كه است
براي سختكوش و مبارز اقوام از يكي رفته ، شاهنشاهي نظام
اسلامي انقلاب از بعد بويژه كشور ارضي و ملي امنيت حفظ
مقابله همچنين و ضدانقلاب و محارب گروههاي با مقابله در
.ميرود بهشمار ساله تحميلي 8 جنگ در بغداد رژيم با
انديشه گروه
فرهنگي هويت
اكتسابي شناسههاي و ويژگيها از مجموعهاي فرهنگي ، هويت
ملل يا اقوام ديگر از را تمدني يا و ملتي يا قومي كه است
.ميسازد متمايز تمدنها يا و
زيرمجموعههايي از انساني ، جوامع فرهنگي هويت مجموعه
و عشاير طوايف ، تيرهها ، خاندانها ، خانوادهها ، همچون
زيرمجموعههايشان ، با شعوب يا اقوام.ميشود تشكيل اقوام
مجموعه.شدهاند پراكنده مشخصي جغرافيايي قلمرو در
جغرافيايي قلمرو در و باشند اشتراكاتي داراي كه اقوامي
وجود به را (ملت) باشند ، يافته اسكان گستردهتري
در مانا ، و پويا شيوه به كه ملتهايي مجموعه و ميآورند
مشتركي ويژگيهاي از مكان ، و زمان از وسيعتري گستره
.ميآورند پديد را واحدي (تمدن) باشند ، برخوردار
اتحاديههاي تشكيل به ميتواند اقوام ، همگرايي فرايند
است مقطعي يا مجاورتي اتحاد نوعي كه فدراتيو و سياسي
به فرهنگي ، و تاريخي همبستگي مسير در اينكه يا و بينجامد
وحدت همگرايي ، اول نوع در.گردد منجر ارگانيك وحدتي
شكننده و اعتباري است وحدتي انساني ، مجموعههاي يا اقوام
ماهوي ، شده ايجاد وحدت دوم ، نوع در اما غيرساختاري ، و
از كه هويتي لذا.است انتخابي و اختياري فعال ، بنيادي ،
.متكامل و برتر است هويتي ميگيرد نشات ارگانيك وحدت
در قومي هويتهاي مولود ايراني ، ملي هويت كه بپذيريم اگر
مسلم و مشخص نيز قومي هويت اهميت و ارزش است ، ايران
كه است آن ارتباط اين در ايرانيان ما تكليف و ميگردد
و عميق قلبي ، پيوندي خويش ملي هويت با بخواهيم اگر
نيز را خود قومي هويتهاي ميبايد سازيم ، برقرار ناگسستني
از ايراني جمعي هويت زيرا كنيم ، دفاع آن از و بداريم پاس
كه حالي در.ميگردد سيراب قومي هويت سرچشمههاي
جداييطلبانه و واگرايانه مفهومي قومگرايي ، و قوممداري
رگههاي و نژادپرستي پتانسيل و ميسازد متبادر ذهن به را
عطيه قومي هويت عكس ، به.دارد نهفته خود در را شووينيستي
با را تكاملي شناخت پتانسيل كه فطري و الهي است موهبتي و
نقطه و سرمنزل هويت اين اسلامي ، ديدگاه از و دارد خود
است ، گرديده مقرر فرهنگي تكامل و تكاملي شناخت آغازين
مصرح معني همين حجرات مباركه سوره آيه 13 در كه آنچنان
جعلناكم و وانثي ذكر من اناخلقناكم ياايهاالناس:است
13/الحجرات...لتعارفوا قبائل و “شعوبا
و (قومي هويت) دوگونه ايراني ، جامعه در آنكه سخن فرجام
در ريشه قومي هويت.است بوده مطرح همواره (ملي هويت)
به ملي هويت و دارد گذشته تاريخ هزارههاي و سدهها
اقوام سياسي /اجتماعي /فرهنگي حيات مشترك فصل عنوان
و استقلال و همبستگي و يكپارچگي متضمن هماره ايراني
.است بوده ايران سرزمين ارضي تماميت
هويت آسيبشناسي
ميسور و ممكن جامعهاي در ملي يا قومي هويت احراز هرگاه
.گرديد خواهد مواجه هويت بحران با جامعه آن نگردد ،
مطرح هويت آسيبشناسي گستره در كه موضوعاتي عمدهترين
.هويت نابودي و استحاله و مسخ انجماد ، :از است عبارت است
مرحله ، اين در.است هويت ديدن آسيب آغازين مرحله انجماد ،
مقاومتهايي هنوز و فعالند هويت تحقير و سركوب مكانيسمهاي
استمرار صورت در.مييابند بروز مجال تهاجم اين برابر در
محدودتر و كمدامنهتر تدريج به مقاومتها مرحله ، اين
مقاومتي هيچگونه كه فرارسد زماني است ممكن سپس و ميشود
مرحله ايننگيرد صورت هويتفرسا عوامل تهاجم برابر در
هويت بحران حيطه در كه است (شدن الينه) و (مسخ)همانا
هويت بحران عرصه در و قومي و شخصيتي سقوط و ركود به قومي
.ميانجامد غيرفعال و سويه يك فرهنگپذيري به ملي ،
هويت زمينه در اليناسيون و مسخ حالت بروز و شدن مزمن
ميشود نزديك فاجعهآميزي مراحل به تدريج به ملي ، و قومي
و قوم ، نابودي و اضمحلال به قومي ، هويت بحران سطح در كه
استثمار برقراري و استعمار حاكميت به ملي ، هويت سطح در
موجب سطحي ، هر در هويت نابودي سرانجام ، .ميگردد منجر
وابستگي و بردگي و فرد نزد در شخصيت سقوط و تفكر ركود
ملي ، هويت نابودي با.ميگردد انساني جامعه در مطلق
قرار سقوط و خطر معرض در نيز ارضي تماميت و استقلال
سازنده ، مثبت ، همواره هويتها كه روست اين از هم.ميگيرد
از يكي.جوامعاند تكامل و ترقي ضامن و شخصيتپرداز
يك جمعي خاطر تعلق ملي ، و قومي هويت ويژگيهاي مهمترين
همانا دلبستگي ، اين آثار از و است آن به نسبت جامعه
است جامعه آن اعضاي و آحاد مشاركت تضمين و جامعه انتظام
بنابراين ، .فرهنگي تكامل و همهجانبه توسعه جريان در
به جوامع در فرهنگي هويتهاي و فرهنگها اعتبار و ارزش
بلكه نيست ، آنها پيشينه به تفاخر و زيباييشناسي جنبه
ظرفيتهاي به فرهنگي مجموعههاي اهميت و زندگي ارزش
.آنهاست تكامل و توسعه و تاثرپذيري و تاثيرگذاري
ايران در كردان قومي هويت بحران پيشينه
مديريت سنتي شيوههاي كه ميدهد نشان تاريخي بررسيهاي
تحت كه شرقي جوامع در سياسي ، قدرت اعمال و انحصار و كلان
رگههايي با همواره ميشوند ، شناخته حكومت و سلطنت عنوان
قدرت هرم راس در مطلق اختيار و جاهطلبي و خودكامگي از
روايات از مشحون ايران تاريخ همچنانكه است ، بوده همراه
تخت و تاج دادن دست از يا حفظ نحوه و قدرت انتقال وقايع
اين موازات به البته.مدفون سلسلههاي سلاطين و پادشاهان
و ضداستبدادي تحركات هماره ظالمانه ، و مستمر اقتدارات
در و است رسيده ظهور به مردمي محدود يا گسترده خيزشهاي
را سكوت مهر حقطلباني و عدالتخواهان عصري و دوره هر
و زمان با متناسب و گوناگون شيوههاي با و شكستهاند
از فراتر گاهي و گشودهاند اعتراض به زبان خود ، مكان
هر.برخاستهاند مبارزه به خويش زمان ظلمه با اعتراض ،
مخالفتها و انجاميده شكست به تحركات اين “غالبا كه چند
ستمگر حكام و جور سلاطين سلطه “ظاهرا و گرديده سركوب
مبارزات و عدالتخواهي فريادهاي اما است ، يافته استمرار
ثبت خاطرهها و يادها در و نشده فراموش هرگز حقطلبانه
گرديده جاودانه نحل و ملل و امم جمعي حافظه در و گشته
.است
و شاه كه باستان ايران اديان از رسمي برداشت نوعي اما و
و زمين روي بر او نماينده و (ظلالله) خدا سايه سلطان
در دانسته ، مردم ناموس و عرض و مال و جان اختيار صاحب
سلطه هرم بهنفع جوامع موءمنين ايمان و تدين از واقع
و خودكامگيها همه ريشه خود اين كه است ، نموده سوءاستفاده
ظهور با البته.است سلف حكام و پادشاهان سلطهطلبيهاي
رد و شرك هرگونه نفي و (ص)محمدي شريعت جهانآراي خورشيد
و مقدس دين زمين ، روي خودكامه و شيطاني نيروهاي تمامي
براي سعادت و وارستگي و عدالت و آزادي اسلام ، بخش رهايي
از دهه چندين گذشت از پس اما.آورد ارمغان به جهانيان
سدههاي طول ودر شد آغاز قدرت از استفاده سوء اسلام ، صدر
و سلاطين و پادشاهان گذر ، اين دريافت استمرار گذشته
اصلي عامل به آنها ودرشت ريز كارگزاران و ظلمه و حكام
جولان عرصه را تاريخ و شدند تبديل اختناق و جور و سلطه
به آن شرح كه شد وچنان نمودند خويش خودكامگيهاي سمند
.است ثبت عالم جريده بر تفصيل
آيندي بر راميتوان ايران كردستان اجتماعي /سياسي ساختار
و مهمترين بر است مشتمل كه دانست زير عوامل و علل از
:متصوره موارد برجستهترين
مطلقالعنان و ولايات به آن تسري و سلطنت خودكامگي -1
و مستمر و جدي نظارت عدم و محلي حكمرانان و واليان بودن
سالي واليان ، انتصاب از پس چنانكه.آنان كار بر قانوني
ميشد ، فرستاده مركز به ولايت ديواني ماليات عوايدو يكبار
اين از چيزي واليان ميل و حيف از پس كه صورتي در هم آن
تعويض حكمرانان هرازگاهي نيز و ;ميماند باقي وجوهات
او تابعه عوامل از يكي يا شاه يكبار سال چندين و ميشدند
اين و ميرفتند ولايات به سركشي يا (گردش بلوك) عنوان به
مملكتي دارالخلافه باسلطنت ولايات حكومت مشترك فصول تنها
سال 1275 در يكبار تنها قاجار دوره سراسر در چنانكه.بود
راهي گردش بلوك عنوان به شاه ناصرالدين قمري ، هجري
.است گزيده اقامت سنندج دارالحكومه در و گرديده كردستان
سلطنتش آغاز در ناصرالدينشاه قاجار ، شاهان ميان از البته
كردن وارد:قبيل از زد دست مابانه تجدد اقدامات برخي به
و قندريزي و فشنگسازي و تفنگسازي و توپريزي ماشينهاي
پرداخت عشرت و عيش به سرانجام اما.راهآهن و بافي پارچه
اين كه است مشهور.كرد محول وزيران به را كشور اوضاع و
.”نيست عزت شايسته و است ذلت مستحق ملت اين”:اوست از گفته
كردستان اجتماعي /سياسي ساختار در دخيل عناصر ديگر از -2
عهد تا صفويه دوران از بويژه شاهي ، ستم عصر در ايران
است بوده كردستان شهرهاي و ولايات داخلي منازعات قاجار ،
براي.آنها مخالفان و حاكمان بين قدرت انحصار و حفظ سر بر
كردستان والي اول اماناللهخان حكمراني از قبل تا نمونه
سياست بر كردستان وكالت خاندان -توابع و سنندج -اردلان
به اماناللهخان انتصاب از پس اما.داشت تسلط منطقه اين
كشمكش يك طي قمري ، هجري سال 1217 در كردستان واليگري
وكيل بيگ فتحعلي سياسي ، منازعه و شديد سركوب و وخشونت
قتل به والي فرمان به سپس و محو سياست صحنه از كردستان
تاريخنويس و شاعره مستوره به ملقب ماهشرفخانمرسيد
امان”:مينويسد زمينه همين در اردلان تاريخ كتاب در كرد
والد بيگ فتحعلي به را اردلان وكالت منصب والي ، خان الله
.داد جاي پدرش جاي به فرموده تفويض و واگذار محمدرشيدبيگ
اهالي بر كلي به بود سالها كه اسلاف شيوه به نيز ايشان
صاحب آن عهد در بودند ، آمده حكمران و مسلط سنندج كردستان
آن كه آنجا از گيرند ، پيش را پيش شيوه تا خواستند دولت
صفاتي استعداد و ذاتي جوهر وجود با را جاه و عز با خديو
مهتر و كهتر ومصلحت شور و ديگر كسان تدبير براي احتياجي
جهت بدين نميفرمودند ، ايشان به قول به مبالاتي پر نبود ،
امر در اختلال صدد در خود برادرهاي باتفاق بيگ فتحعلي
عاقبت...نهادند ناملايم حركتهاي بناي افتاده ، امارت
شعبانالمعظم شهر سلخ در و شد پاره والي شكيبايي رشته
به برادرانش از نفر سه دو رابا بيگ فتحعلي سنه 1217
پشت در تا نمود امر را خواص و طلبيده خلوت به بازي بهانه
بعد و نموده راپنهان خود مسلح مكمل صندوقخانهها و پرده
باشند ريخته ايشان سر بر اجتماعي بهيات حضرت آن اشاره از
و آمدند مقيد پريشاني سلطه در آنها جميع..طريق بدين و
قتل به..را بيگ نصرالله و بيگ فتحعلي اول شب همان
“.آورده
اجتماعي / سياسي ساختار در موءثر عناصر و عوامل ساير -3
:از است عبارت ستمشاهي عصر در ايران كردستان
حاكم كرد خاندانهاي در قدرت كسب سر بر داخلي رقابت -يك
برادرش و خان غلامشاه بين رقابت:نمونه براي كردستان ، بر
كردستان واليگري منصب تصاحب سر بر اردلان رضاقليخان
.اردلان
بر سنگين مالياتهاي تحميل عمومي ، فاقه و فقر وجود -دو
.منطقه خوانين و محلي حكام اجحاف و مردم
از برخي زندگي در هرزگي و عياشي فجورو و فسق رواج -سه
.ايران كردستان منتقدين و حاكمان و واليان
حكام و واليان عموم نزد در استبدادي رويه استمرار -چهار
رويههاي تحكيم و قرن دو از بيش فاصله در كردستان
.حكومتي ظالمانه
فجور و فسق و جور و ظلم و فاقه و فقر گسترش نمونه ، براي
كه رسيد حدي به اردلان كردستان والي غلامشاهخان عهد در
فرمان طي و ساخت آشفته نيز را ناصرالدينشاه سنگين خواب
دلجويي به امر و راتوبيخ والي اماناللهخان شديداللحني ،
اين سند كه نمود آنان از تعديات سريع رفع و مردم از
.زمينه اين در است قضاوت ملاك بهترين تاريخي فرمان
كردستان فوق اجتماعي /سياسي اوضاع استمرار بدينگونه ،
تا و داشت نگه عقبماندگي و محروميت نهايت در را ايران
اوضاع چنين اوج دريافت ادامه نيز آن از پس سالها
ايران مشروطيت نهضت قاجار ، عهد اواخر در نابهنجاري
نويد و دريد ديگري از پس يكي را سدهها تاريك پردههاي
بويژه و ايرانيان جان گوش در را اجتماعي عدالت و آزادي
.نمود طنينانداز كردستان مردم
آن نشانگر ايران ، در پيشين سدههاي ايستاي تاريخ بررسي
هزارساله عصبيت از خود كه ستمشاهي استبداد كه است
;انجماد فرايند است ، گرفته نشات ايران اجتماعي ساختار
بهوجود را ايراني قومي هويتهاي امحاي و استحاله ;مسخ
اينرو ، و نموده فعالتر را پروسهها اين تدريج به و آورده
زده دامن ايران در ملي و قومي هويت دامن دراز بحران به
ايرانشناسي ، /كردستانشناسي پژوهشهاي و مطالعات.است
كردستان معاصر سياسي /اجتماعي تاريخ زمينه در بويژه
ايراني ، اقوام فرهنگي ساختار كه است آن از حاكي ايران ،
و ايلي تعصبات و خودكامگي از زمينهاي بر كردان ، جمله از
نيز و ستمشاهي ، عصر سلاطين تيولداري استثمارگر نظام
از ناشي فرهنگي اختناق و محلي مستبد حاكمان اجحاف
استمرار علت به و گرفته شكل مطلق ، محروميت و عقبماندگي
تاريخيت وقوع ملي ، و قومي هويت بحران يافتن تشديد و
ايراني اقوام ملي و قومي هويتهاي احراز و ايران تاريخ
.است نيافته تحقق
در قانوني محدوديتهاي وايجاد ايران در مشروطيت نهضت ظهور
ملي شوراي مجلس سوي از پادشاه ، بيپايان اقتدارات حيطه
تاريخ تاريخيت تحقق آغازين سرفصل قاجار ، دوره اواخر در
اين البته كه ميگردد تلقي ايرانيان اجتماعي /سياسي
زمينه در ثمربخشي و قبول قابل موءخره به چند هر مقدمه
دستاورد مهمترين اما نگرديد ، منجر اجتماعي /سياسي توسعه
صحه خويش ملي هويت بر ايراني اقوام كه بود اين آن
اين در.يافتند دست مشتركي تاريخي تجربه به و گذاردند
مشروطيت نهضت با ايراني كردان ايران ، تاريخ از برهه
وبا پيوستند مشروطهخواهي جنبش به و گشتند همراه و همگام
با نيز و ولايتي و ايالتي علني و سري انجمنهاي تشكيل
با همراه بيانيه ، و اعلاميه و روزنامه چندين دادن انتشار
خويش ملي هويت احقاق راستاي در ايراني ، اقوام ديگر
قومي هويت بحران نيز ، مقطع اين در اما.ورزيدند اهتمام
هر ماند ، جاي بر همچنان -كرد قوم جمله از -ايراني اقوام
و مشروطه قيام شدن سركوب با نيز آنان ملي هويت كه چند
هويت سرنوشت به سرانجام محمدعليشاه ، عصر در استبداد ظهور
.گرديد دچار قوميشان
پايان بخش اول
دارد ادامه