نوروز و گفتگوی فرهنگها / بخش دوم
دکتر سوران کردستاني محقق و نويسنده کرد
منتشر شده در روزنامه همشهری
شماره 2679 ، 17 Mar 2002 اسفند 1380 ، يكشنبه 26
نوروزي آيينهاي در خداگرايي و طلبي حق
منادي مذهبي ، و ديني ديدگاه از نوروزي آيينهاي مجموعه
و است انسان نوع خداجويي و حقطلبي هدفداري ، آرمانگرايي ،
تفسير و تبيين متعالي فلسفهاي با را آدمي زندگاني
مادي جهان اين ازشكلگيري هدف فلسفه ، اين برپايه.ميكند
است ، لذتها به يافتن دست براي نه اساسا انسان ، براي
و ناراستي و تاريكي و بدي با مبارزه جهت در اقدامي بلكه
.ميباشد اهريمني آثار ديگر
آيينهاي در تلاش و سعي و كوشش و كار ضرورت بر تاكيد
نوروزي
لزوم بر اصولا اقتصادي ، لحاظ از نوروزي آيينهاي و نوروز
.دارد خاص تاكيد معيشتي فعاليت و اجتماعي تحرك و كوشش
و سنجد و سير همچون نمادهايي سمنوپزان ، سبزه ، رويانيدن
برسر گوناگون حبوبات نيز و سين هفت سفره برسر سماق و سيب
جهت كشاورزي فعاليت ضرورت بر همه و همه نوروزي خوان
حضور همچنين.دارد دلالت انسانها زندگي مايحتاج تامين
طلب از است ديگري نماد هفتسين ، سفره بر زر يا سكه
در -كشاورزي اقتصاد -اقتصادي رونق و روزي و رزق فراواني
.ايراني جامعه
دوم فصل
فرهنگهاي و اقوام ميان در نوروزي آيينهاي و نوروز
گوناگون
فصول داراي يا و مشابه يا مشترك آيينهاي از مجموعهاي
ميان در روزگاران ديرينه از نوروز ، عنوان تحت مشترك ،
و دور سرزمينهاي و همسايگان و ايران فلات ساكن اقوام
البته ارتباط ، اين در.است بوده رايج سرزمين ، اين نزديك
به تنها نوروز كه گرفت نتيجه نميتوان يقين و حتم طور به
و فرهنگ بررسي با اما ;است داشته اختصاص ايراني فرهنگ
و مصر بينالنهرين ، نزديك ، خاور دور ، خاور اقوام تمدن
و نوروز زمينه در تشابه از وجوهي به ميتوان جاها ديگر
كه گفت ميتوان حال ، هر درنمود اشاره نوروزي آيينهاي
روندي در و ميشناختهاند را نوروز ديرباز از ايرانيان
پيامي چونان و بخشيدهاند تكامل و تحول را آن آهنگ دراز
.كوشيدهاند آن گسترش انسانها ، در همه براي جهاني
دربابل نوروز
جشني بينالنهرين ، ساكن بابليهاي ميان در نوروز جشن نظير
ميلاد ، از پيش سال از 234 كه (زاگموگ) به موسوم است بوده
برگزار -نيسان ماه اول روز يازده -ربيعي اعتدال حوالي در
بزرگ بت ،(مردوك) احترام و ياد به جشن اين.است ميشده
برپا بابل ، شهر در واقع (ازاگيلا) معبد در بابليان ،
جشن روز در كه بودند باور براين بابليان.است ميشده
تا ميآيند گردهم بزرگ ، مردوك رياست به زاگموگ ، خدايان
.زنند رقم را آتي سال سرنوشت
ايزدي كردان ميان در نوروز
از بخشهايي و تركيه كردستان در ساكن -ايزدي -يزيدي كردان
.ميكنند برپا “سرسال جشن” نام به را نوروز جشن ارمنستان ،
اقتدار برسرير خداوند روز اين در كه دارند عقيده آنان
به را مذهبي رهبران و عشاير و قبايل سران و ميزند تكيه
و ميبخشد مردم به زمين و آب و ميخواند فرا خويش درگاه
.ميكند تعيين را آينده سال سرنوشت
فنيقيان ميان در نوروز
مراسمي نوروز ايام در مديترانه درياي حوزه فنيقيان
كه داشتند اعتقاد آنان.(آدونيس) نام تحت داشتهاند
زيبايي الهه آفروديت كه زيبابوده و رعنا جواني آدونيس
آدونيس اعتقادات ، همين برپايه.است ميورزيده عشق او به
مرگ و است آمده دنيا به درختي از كه بوده نباتي روح يك
هنگام به وي بازگشت و است طبيعت خواب و زمستان موجد او
همين به فنيقيها لذا.ميگردد زمين احياي موجب بهار
.ميرويانيدند سبزه و ميگرفتند جشن را بهار مناسبت
اعقاب از كه قبرس مسيحيان ميان در نيز هماكنون چنانكه
در نوروز ايام در اينان و است رايج آيين اين آنهايند ،
آب آنها به دوشيزگان و ميكارند سبزه و گل گلدانهايي
(آدونيس باغهاي) را گلها و سبزهها اين و ميدهند
چند شده ، ياد مراسم انجام از پس قبرس مسيحيان.مينامند
به را گلها و سبزهها سپس و مينشينند عزاداري به روز
نظر اظهار به بنا.ميسپارند روان آبهاي و چشمهها
رشد و زمين باروري تحريك نماد آيينها اين مردمشناسان ،
.است بوده گياهان
باستان يونان در نوروز
در ،(آتيس) به موسوم اسطورهاي به بنا باستان ، يونان در
را صنوبري درخت مردم مراسمي طي روز ، مدت 5 به بهار آغاز
شيون آتيس براي و بردند مي معابر به و ميپوشانيدند كفن
به سرانجام خاص ، رقصهايي اجراي از پس و ميكردند زاري و
تلقي آتيس رستاخيز را شادماني اين.ميپرداختند شادي
به موسوم ميساختند برپا جشني مناسبت بدين و مينمودند
ربيعي اعتدال با همزمان مارس ماه در 25 كه (هيلاريا جشن)
.ميشد برگزار
يونان و صغير آسياي در نوروز
آغاز و ربيعي اعتدال با همزمان يونان ، و صغير آسياي در
نوروز با آن شباهت و قرابت كه ميشده برپا جشنهايي بهار ،
براي.است تامل قابل بسيار ايران ، در نوروزي آيينهاي و
صغير ، آسياي شمال در (فريژي) و (ليدي) منطقه در نمونه ،
سيبل براي مردم حمل ، برج به خورشيد رسيدن هنگام به
آتيس ، الهه براي نيز و خدايان مادر و باروري الههSYBEL
.مينمودند برگزار جشني
سغديان ميان در نوروز
سال ، دوازدهم ماه در سغديان بيروني ، ابوريحان روايت به
بر آنان ، ارواح شادي براي و ميگريستند خود اموات بر
فرا با سپس.ميگذاشتند آشاميدني و خوردني مقابرشان
.ميپرداختند شادي به نوروز رسيدن
مندائيان ميان در نوروز
ايرانيان همچون عراق ، ساكن زبان سامي جماعت مندائيان ،
شيريني نو ، سال اول شب در و ميگيرند جشن را نوروز
.ميپزند (كليچه) به موسوم ويژهاي
جزيرالعرب در نوروز
مهرگان و نوروز جشن دو جزيرالعرب در اسلام ، ظهور از پيش
سنن با مطابق حيره پادشاهان چنانكه.است بوده متداول
حاشيه در نيز.ميگرفتند جشن را نوروز ساساني ، شهرياران
از و ايراني آيينهاي زرتشتي ، دين رواج براثر فارس ، خليج
.است بوده رايج نوروز جمله
مركزي درآسياي نوروز
آسياي شهرهاي ديگر و بخارا و سمرقند در معاصر ، روزگار به
و ارمني مسيحيان مسلمانان ، و زرتشتيان بر علاوه مركزي ،
و شوق و شور با را نوروز آيينهاي فارسي يهوديان نيز
در ويژه به آيينها اين.ميكنند برگزار فراواني اشتياق
.است برخوردار خاصي احترام از بخارا ، و تاجيكستان
گسترهاي در نوروزي آيينهاي و نوروز خلاصه ، طور به
بصره ، مدائن ، حجاز ، و نجد تا گرفته زمين ايران از پهناور ،
كشمير و پاكستان و هند آفريقا ، سواحل مصر ، عراق ، سوريه ،
جزيره شبه و ولگا حاشيه و دانوب سواحل افغانستان ، و
يافته انتشار ايران نزديك و دور نقاط ديگر نيز و بالكان
در ايراني هنر و فرهنگ و انديشه جهاني پيام راه اين از و
.است گرديده طنينانداز جهانيان جان گوش
سوم فصل
شدن جهاني و فرهنگها گوي و گفت
عرصه و انديشه خاستگاه هماره ايران زمين ، مشرق گستره در
ثبت عالم جريده بر مدعي اين كه است بوده فرهنگي تبادلات
ايران”:است معتقد زمينه همين در كربن هانري چنانكهاست
جهان جسم و روح اتصال مركز و غرب و شرق واسط حلقه هميشه
مهد ايرانزمين گذشته ادوار در آنكه ، مانند.”است بوده
اروپا و يونان در (هلنيسم) صورت به كه بوده مهرپرستي
ايران ، فلات مذهبي باورهاي همچنين ، .است كرده پيدا اشاعه
و دور سرزمينهاي به وي ، ظهور از پس چه و زرتشت از پيش چه
از نيز مزدك و ماني آيينهاي ;يافته انتشار ايران نزديك
از پساست كرده پيدا گسترش جهان نقاط ساير به ايران
از عرفاني نحلههاي و فلسفي مكاتب اغلب نيز ، اسلام ظهور
اقبال و پذيرش مورد تدريج به و برآورده سر ايرانيان ميان
بنابراين.است گرفته قرار جهان ملتهاي و اقوام ديگر
هماره ايران تاريخ ، طول در كه رسيد نتيجه اين به ميتوان
و مذهبي فلسفي ، بزرگ نهضتهاي مراكز مهمترين از يكي
ايراني فرهنگ ديگر ، عبارت به.است بوده جهان در عرفاني
در و داشته شدن جهاني و يافتن گسترش به تمايل هميشه
براي دنيا ، ملل و اقوام بين فرهنگي تعاملات و تبادلات
تجربه و انديشه عرضه راستاي در و داشته آمادگي گفتوگو
.است بوده فعال و پيشقدم
فرهنگهاي مجموعه بشري ، حيات طول در تحليلي ، منظري از
و يابنده تكامل آگاهانه ، روند يك طي جهان ملل و اقوام
اين كه است آورده پديد را گوناگوني تمدنهاي همگرايانه ،
را واحدي انساني تمدن بشري ، حيات عرض در هماكنون تمدنها
نويني پديده شدن جهاني روند بيان ، ديگر به.دادهاند شكل
انساني ، ارتباطات يافتن سرعت علت به ما ، روزگار به و نيست
ديگر ، سوي از.است يافته بيشتري شتاب روند اين تنها
تنوع و تكثر انساني ، واحد تمدن يك به بشر دستيازي عليرغم
شتاب با كه گفت ميتوان حتي پابرجاست ، همچنان فرهنگها
سهولت و يافتن ضرورت بشري ، جوامع ميان ارتباطات گرفتن
حقوق از يكي به فرهنگها بقاي و تنوع و هويتها كردن پيدا
يك در بنابراين.است گرديده مبدل انساني جوامع اساسي
و ( /Globalizationگلوباليزيشن) شدن جهاني نهايي ، تحليل
نيز هماكنون و داشته وجود همواره فرهنگي اصالت به رجعت
بودن فعال است؟ ممكن چگونه امر اين اما.است جريان در
واحد ، آن در متخالف ، و متناقض ظاهر به پديده دو اين
است؟ امكانپذير چگونه
به بازگشت) و (شدن جهاني) پديده دو كه ميرسد نظر به
به رجعت.يكديگرند مكمل امر دو واقع در (فرهنگي ويژگيهاي
بقاي و فرهنگي ويژگيهاي حفظ مفهوم به فرهنگها ، اصالت
كه است هويتبخش ديرپاي سنن احياي و فرهنگها تكثر و تنوع
هويتهاي سرمنشا و شروع نقطه و فرهنگي ريشه حفظ آن نتيجه
اين احراز تداوم شدن جهاني اما ;است بشري يابنده رشد
هويت به نيل آن نتيجه و ميباشد يابنده تكامل هويتهاي
يك مقايسه و تشبيه مقام در اخري ، عبارت به.است انساني
بار به و زايايي جهت ريشهها حفظ بارور ، درختي با جامعه
مقايسه ، اين در كه است ضروري كاملا شاخهها و گلها نشستن
و برگ و ريشه مجموعه حفظ درخت ، حيات پايداريو شرايط
و (فرهنگها شدن جهاني) -اولا لذا.است گل و ساقه
دو واقع در (تمدني و ملي و قومي ويژگيهاي به بازگشت)
جامعه از سطحي در يك هر و يكديگرند ملزوم و لازم فرآيند
دو اين -ثاني در و است جريان در همزمان طور به و انساني
جامعه سطح در كنون ، به تا تاريخ آغاز از همواره فرآيند
نظر به تازهاي مقوله لذا و است بوده جريان در جهاني
بيشتري سرعت با و يافته تشديد ما عصر در منتها ، .نميرسد
.است كار در
شدن جهاني و فرهنگها گفتوگوي نوروز ،
اقوام فرهنگي مجموعه گذشت ، پيشين فصول در همچنانكه
جهان ، ملل و اقوام بين فرهنگي تبادلات سطح در ايراني ،
احساسي و عرضه براي انديشهاي و گفتن براي سخني همواره
سرچشمه از ايرانيان.است داشته سراغ خود در ابراز براي
متكامل هويتهاي احراز سوي به قومي ، و فردي مذهبي ، هويت
جهت زمينهسازي در هماره و برداشته گام تمدني و ملي
اين از يكي.بودهاند پيشتاز انساني و جهاني هويت احراز
احساسهاي و والا انديشههاي و دلانگيز و زيبا سخنهاي
و سدهها كه است نوروزي آيينهاي و نوروز لطيف ،
تمريني به زمين مشرق ملل و اقوام ميان در هزارههاست
مورد پيوسته و گشته مبدل انساني هويت شدن جهاني براي
زيرمجموعههاي همه البته.است گرديده واقع جهانيان توجه
.داشتهاند كمابيش را تاثير و ويژگي همين ايراني فرهنگ
عرصههاي همه مشترك فصل هويتپروري ، مشخصه واقع ، در
آيينهاي مجموعه و نوروز اما ;ميباشد مذهبي و فرهنگي
يكجا را شده ياد زمينههاي همه تنهايي ، به خود نوروزي ،
اين از و بردارد در نمادين و مينياتوري اندازههاي در
فرهنگ و انديشه از است آيينهاي و رمز خود نوروز ديدگاه ،
ايراني فرهنگ شدن جهانگير سر بنابراين ، ايراني ، هنر و
جامعيت و قابليت و ظرفيت همانا گذشته ، ادوار و اعصار در
ديگر با گو و گفت و مدارا شنيدن ، براي ظرفيتي ;است آن
و گونهگونيها جذب براي قابليتي و ;فرهنگي مجموعههاي
همه احراز تضمين بر مبني جامعيتي و ;ملي و قومي تنوعات
و تمدني ملي ، قومي ، فردي ، مذهبي ، تكامليابنده هويتهاي
.(انساني) جهاني
سخن فرجام
اقوام ميان گفتوگوي براي است مجالي كه آنرو از نوروز ،
آن از نيز.است مغتنم بسيار گوناگون ، فرهنگهاي و ملتها و
تعهدات و متعالي انديشههاي كردن جهاني توانايي كه جهت
داراست ، را انسانها همه رسانيدن آرامش به و انساني
مسيرهاي از يكي و فرهنگي راهبرد يك عنوان به ميتواند
تلقي فرهنگها شدن جهاني بزرگراه آزموده و معتبر و مطمئن
و فرهنگسازي در نوروز آنجاييكه از همچنين ، .شود
معنويت ، و انسانيت به رسيدن نيز و هويتبخشي و آرمانگرايي
پيامها مهرآميزترين و زيباترين و انديشهها متعاليترين
نمادين زمان عنوان به است شايسته دارد ، نهفته خود در را
پذيرش مورد فرهنگها بين مفاهمه و تفاهم و گفتوگو آغاز
.گيرد قرار جهاني جامعه
كردستاني سوران دكتر
:ماخذ و منابع
.آثارالباقيه بيروني ، ابوريحان -1
.بيروني ، التفهيم ابوريحان -2
.الذهب مروج مسعودي ، -3
.دهخدا لغتنامه -4
ج 4 ، اميركبير ، انتشارات معين ، فرهنگ معين ، دكترمحمد -5
.صص 48404843
.بمبئي 1928 يشتها ، پورداوود ، -6
.ايراني اساطير بهار ، مهرداد -7
تهران ، دانشگاه انتشارات فرهوري ، جهان فرهوشي ، بهرام -8
.تهران 1355
.ص 6 و 2079 ، شماره 2027 همشهري نوروز ، همايوني ، صادق -9
ص همشهري 2077 ، نوروز ، مطلق ، اسماعيلپور ابوالقاسم -10
.5
ارديبهشت 68 ، و فروردين فروردين 66 ، چيستا ، ماهنامه -11
.فروردين69
،”مردمي است امري فرهنگها ، گفتوگوي” فريمون ، ژاك -12
.همشهري 2094
بر غلبه فرهنگها ، گفتوگوي” بارلوون ، فون كنستانتين -13
.ص 6 همشهري 2315 ، انديشه ، علي ترجمه ،”بيگانگي
مهاباد 1376 ،”كردستان در نوروز” كردستاني ، سوران -14
.(كردي زبان به)
مهاباد ،”آيينها و فصلها” كردستاني ، سوران -15